Etude comparée du parcours narratif de Milan Kundera et Houchang Golchiri
Dissertation
Issa Soleymani
Faculté des Lettres Persanes et Langues Etrangères
1399
301p.
cd
DOCTOR
Langue et Littérature Françaises
1399/11/29
Tabriz
Cette recherche a pour objet d’analyser et de dire comment les œuvres romanesques de Milan Kundera et Houchang Golchiri ont reflété le parcours de leur conscience. Elle s’appuie sur la méthode de la critique thématique, et montre quelles évolutions et quels changements ont été produits dans le parcours de la conscience de ces deux auteurs. Nous allons voir les relations différentes, surtout affective, qu’a établies la conscience de ces deux auteurs dans les périodes différentes et dans les situations différentes avec le monde sensible.
این تحقیق آثار داستانی میلان کوندرا و هوشنگ گلشیری را تحلیل می کند و نشان می دهد که این آثار چگونه مسیر آگاهی آنها را منعکس کرده اند. مبنای این تحقیق نقد مضمونی است که نشان می دهد که چه تغییرات و دگرگونی هایی در آگاهی این دو نویسنده روی داده اند و خواهیم دید که آگاهی این دو نویسنده چه نوع روابطی در دوره های متفاوت و وضعیت های متفاوت با جهان محسوس داشته اند. در طی این پژوهش، تغییر دیدگاه کوندرا و گلشیری نسبت به برخی مضامین و عدم تغییر دیدگاهشان نسبت به مضامینی دیگر را نیز خواهیم دید. به طور خلاصه، سعی کرده ایم کل آثار این دو نویسنده را جزئی و ریز بخوانیم و مسیر آگاهی آنها را نشان بدهیم تا ببینیم چه نوع رابطه ای، مخصوصا عاطفی با جهان داشته اند. برای این کار آثار این دو نویسنده را به دو دوره تقسیم کرده ایم: گلشیری قبل انقلاب و گلشیری بعد انقلاب، و کوندرا قبل مهاجرت و کوندرا بعد مهاجرت. از دوره ی نخست دو رمان شازده احتجاب و شوخی را مطالعه و مقایسه کرده ایم، و از دوره ی دوم پنج رمان انتخاب کرده ایم: آینه های دردار را یک بار با بار هستی مقایسه کرده ایم و یک بار دیگر با بی خبری. و در نهایت آخرین رمان آنها را برای فهم پایان مسیر روایی آنها بررسی کرده ایم. ولی اتفاق مهاجرت و انقلاب حساسیت و دیدگاه آنها را نسبت به زبان و تاریخ و سنت و مهاجرت عوض کرده است. گلشیری در آثار قبل انقلابش بیشتر منتقد حکومت و سنت و تاریخ بوده است ولی بعد انقلاب تلاش می کند سنت و زبان خودش را نگه دارد و هرگز هم حاضر نیست کشور و زبانش را ترک کند، کوندرا برعکس، اول بالاجبار کشورش را ترک می کند و بعدها هم بالاجبار زبانش را عوض می کند، و همان قدر که گلشیری سعی در حفظ هویت و زبان و سنتش دارد، کوندرا برگشت به گذشته را فاجعه بار می داند، مگر برگشت به ریشه های رمان که به نظر او از سروانتس شروع می شود و همین رمان اروپایی در نهایت میراث و هویت او می شود، چون تنها چیزی است که کیچ و جزمیت و توتالیتاریسم را به چالش می کشد.
بررسی تطبیقی مسیر روایی میلان کوندرا و هوشنگ گلشیری
Histoire, immigration, narration, identité, Milan Kundera, Houchang Glchiri