تورم از ابعاد نظری، تجربی و سیاستی، همواره از دغدغههای اصلی اقتصاددانان بوده است. بهطوریکه تمام سطوح تحلیل اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. میتوان گفت تورم افزون بر آثار اقتصادی، دارای آثار اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی اخلاقی و امنیت ملی است. در یک نگاه اجمالی، آثار تورم در سه سطح خرد، کلان و سطح توسعه قابل بررسی است؛ و آثار ضد توسعهای تورم، بهمراتب ماندگارتر، خسارتبارتر و غیرقابلجبرانتر از آثار سطوح کلان و خرد آن است. در این پژوهش نشان داده شده است که سطح توسعه نسبت به سطح کلان و سطح کلان نسبت به سطح خرد دارای تقدم رتبهای است. حال آنکه در اکثریت قریب بهاتفاق مطالعات انجامشده در ایران، به این مسئله حیاتی توجه بایسته نشده است. از همین روی ضروری است بهمنظور ارائه نگرشی جامع در مورد علل و آثار تورم، از سطوح خرد و کلان فراتر رفته و با رویکردی همهجانبهنگر و به عبارت بهتر، از سطح توسعه به این مقوله پرداخت. پژوهش حاضر در تلاش بوده است تا در بررسی دقیقتری از ریشهها و آثار تورم ایران، بهعنوان کشوری درحالتوسعه با ناکارآمدیهای ساختاری فراوان، قدمی فراتر نهد تا بتواند الگوی تبیینی واقعبینانهتری از تورم ارائه دهد. بنابراین بهمنظور حصول این هدف و با توجه به محدودیتهای پژوهش، علاوه بر برجسته کردن نقش تأثیرگذار و حیاتی بنیه تولیدی و تورم کشورهای درحالتوسعه، با رویکرد نهادگرایی بهمثابه چارچوب تئوری پژوهش و با تمرکز بر اندیشههای نورث، به نقش علوم شناختی، نهادها، و روابط آنها با پدیده تورم پرداخته است تا در صورت وقوف بر روابط متقابل بین نهاد، علوم شناختی و تورم در ایران، از طریق روشهای تأثیرگذاری بر نهادها و سازه ذهنی مردم، راهکارهایی برای برونرفت از شرایط تورمی کشور ارائه نماید. به این منظور چگونگی شکلگیری و تغییرات نهادها و سازههای ذهنی مردم ایران طی سالهای مذکور بررسی شده است. بهمنظور مطالعه در حیطه رابطه مغز با ذهن و رفتار انسانها نیز، قطعه پیشپیشانی مغز (Prefrontal Cortex) موردمطالعه قرار گرفت. در مطالعه سازههای ذهنی مردم ایران در دوران معاصر نیز از گزارش پیمایش ارزش جهانی (World Value Survey) بهره گرفته شده است. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و توسعهای و به لحاظ نوع مطالعات، کتابخانهای و اسنادی بوده و با رهیافتی تلفیقی – تاریخی به مطالعه کشور ایران، طی سالهای 1293 تا 1397، اختصاص یافته است. یافتههای این تحقیق، نشان از برقراری رابطهای دوبهدو و سهجانبه بین نهاد، علومشناختی، و تورم در نگاهی از موضع اقتصاد سیاسی است که بهعنوان الگوی تئوریک جایگزین پیشنهادی معرفی گردید. همچنین در این الگو، ارتقاء بنیه تولید توسعهگرا بهعنوان پاشنه آشیل کشورهای درحالتوسعه، پیشنهاد شده است. در مطالعه کشور ایران نیز، علیرغم تطابق الگوی پیشنهادی با واقعیتهای مشاهده شده، ملاحظه شد که ایران با لحاظ رسوبگذاریهایی که در طول تاریخ شکل گرفته است، در ساختار و نهادهایی ناکارآمد غوطهور گردیده است. کشور ایران از نظر ساختار رانتی و فسادآلود، ضعف بنیه تولیدی، نظام پاداشدهی اقتصادی و اجتماعی ناصحیح، سازههای ذهنی تورمی، حقوق مالکیت ناکارآمد، و سطح بالای هزینههای مبادله، به عبارتی در ساختار اقتصادی غیرمولد، دچار قفلشدگی است که باعث استمرار تورم دورقمی در این کشور شده است و برای مهار تورم باید برنامههایی بر محور مواجهه سیستمی با این متغیرهای تعیینکننده تدوین گردد. با منطق وابستگی به مسیر طی شده، بهوضوح مشاهده میشود که مناسبات تورمی، منجر به شکلگیری گروههای پرنفوذ و ذینفعی شده است که از تورم نفع میبرند و بار فشارهای ناشی از آن بر دولت، بنگاههای تولیدی و عامه مردم تحمیل میشود. در این میان، با نگاهی از موضع اقتصاد سیاسی، ایجاد اعتماد و سازههای ذهنی حامی تولید ملی، کارآمدسازی نظام قضایی، ارتقاء شفافیت در فعالیتهای سیستمهای اقتصادی – سیاسی، مبارزه با رانت و فساد و کنترل نهادهای سیاسی – اقتصادی غیرمولد، بهعنوان راهنمای راهبردی اقدامات سیاستی بهمنظور ارتقاء بنیه تولید فناورانه کشور و درنتیجه کنترل تورم، پیشنهاد میشود.
Inflation has always been one of the main concerns of economists in theoretical, empirical and political dimensions. In a way that affects all levels of economic analysis. In addition to economic effects, it can be said that inflation has social, cultural, political and even moral effects and national security. At a glance, the effects of inflation can be examined at three levels: micro, macro and development; and the anti-inflationary effects of inflation are far more lasting, more damaging and irreparable than the effects of its macro and micro levels. In this research, it has been shown that the level of development has a rank priority over the macro level and the macro level over the micro level. However, in the vast majority of studies conducted in Iran, this vital issue has not been addressed. Therefore, in order to provide a comprehensive view on the causes and effects of inflation, it is necessary to go beyond the micro and macro levels and address this issue with a comprehensive approach, or in other words, from the level of development. The present study has tried to go a step further in examining the roots and effects of inflation in Iran, as a developing country with many structural inefficiencies, in order to provide a more realistic explanatory model of inflation. Therefore, in order to achieve this goal and considering the limitations of research, in addition to highlighting the influential and vital role of productive vigor and inflation in developing countries, with the institutionalist approach as a framework of research theory and focusing on North ideas, the role of cognitive sciences, institutions, and Their relationship with the phenomenon of inflation has been addressed in order to provide solutions to get out of the inflationary conditions of the country through methods of influencing the institutions and mental structures of the people, if they are aware of the mutual relations between institutions, cognitive sciences and inflation in Iran. For this purpose, the formation and change of institutions and mental structures of the Iranian people during the mentioned years have been studied. In order to study the relationship between the brain and the human mind and behavior, the prefrontal cortex of the brain was studied. In the study of the mental structures of the Iranian people in the contemporary era, the World Value Survey report has been used. This research is applied and developed in terms of purpose and in terms of the type of studies, libraries and documents and with an integrated-historical approach to the study of Iran during the years 1914 to 2018, is dedicated. The findings of this study indicate the establishment of bilateral and tripartite relationships between the institution, science, and inflation in terms of political economy, which was introduced as a theoretical alternative model proposed. Also in this model, the promotion of development-oriented production as the Achilles heel of developing countries is proposed. In the study of Iran, despite the adaptation of the proposed model to the observed facts, it was observed that Iran is immersed in inefficient structures and institutions in terms of deposits that have been formed throughout history. Iran is locked in unproductive economic structure in terms of rent and corrupt structure, weak production capacity, incorrect economic and social reward system, inflationary mental structures, inefficient property rights, and high level of exchange costs, in other words, in unproductive economic structure, which causes double-digit inflation in It has become a country, and in order to curb inflation, programs must be developed based on a systemic confrontation with these decisive variables. By the logic of dependence on the route taken, it is clear that inflationary relations have led to the formation of influential and profitable groups that benefit from inflation and the resulting pressure is imposed on the government, manufacturing enterprises and the general public. In the meantime, looking at the position of political economy, building trust and mental structures supporting national production, streamlining the judiciary, promoting transparency in the activities of economic-political systems, combating rent and corruption and controlling unproductive political-economic institutions as a strategic guide to action a policy is proposed to enhance the country's technological output and thus control
Institution, cognitive sciences and road-map of inflation in Iran