اثربخشی درمان فراشناختی بر کاهش نارضایتی از تصویر بدنی و باورهای وسواسی افراد دارای نشانگان بدشکلی بدنی
کیومرث ریحانیمهر
علوم تربیتی و روانشناسی
۱۴۰۰
۸۵ص.
سی دی
کارشناسی ارشد
روانشناسی عمومی
۱۴۰۰/۰۶/۱۷
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر اضطراب، نارضایتی از تصویر بدنی، باورهای وسواسی و در هم آمیختگی افکار در افراد داری نشانگان بد شکلی بدن بود. روش پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع بنیادی و به لحاظ نحوه¬ی جمع¬آوری داده¬ها از نوع تجربی تک موردی بود. شرکت کنندگان در این پژوهش سه نفر از افراد دارای نشانه های اختلال بدشکلی بدنی بودند. برای انتخاب این سه شرکت کننده از روش غربالگری استفاده شد. در این راستا دربین دانشجویان دانشگاه تبریز پرسشنامه سنجش بد شکلی بدن توزیع گردید و دانشجویانی که در این مقیاس نمره بالاتر از 2 انحراف استاندارد کسب کردند به عنوان افراد دارای نشانگان اختلال بد شکلی بدن انتخاب شده و بعد از اخذ رضایت نامه کتبی در جلسات مداخله شرکت کردند. برای جمع آوری اطلاعات در از مقیاس اصلاح شده وسواس- جبری یل براون برای اختلال بدشکلی بدن، پرسشنامه درهم آمیختگی افکار، پرسشنامه سنجش بدشکلی بدن، آزمون اضطراب بک استفاده شد. همچنین برای جهت تجزیه و تحلیل داده¬ها از تحلیل¬های نموداری و ترسیمی و درصد بهبودی استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درمان فراشناختی در کاهش نشانه های اختلال بد شکلی بدنی در هر سه شرکت کننده اثربخش بود. بنابراین می توان نتیجه گرفت، فنون فراشناخت درمانی با تاکید بر توجه به لحظه حال و شیوه غیرقضاوتی و متمرکز بر هدف مرزهای بین فکر و احساس و فکر و رویداد و عمل را مشخص کرده و منجر به کاهش علائم اختلال بد شکلی بدن می شود. همچنین درمان فراشناختی از طریق راهبردهای فراشناختی و هیجانی موجب تصحیح و کاهش تصویر بدنی منفی شده و متعاقب آن باعث ایجاد تصویر بدنی مثبت در افراد می شود.
The aim of this study was to investigate the effectiveness of metacognitive therapy on anxiety, dissatisfaction with body image, obsessive beliefs and confusion of thoughts in people with body dysmorphic disorder. The method of the present study was fundamental in terms of purpose and one-case experimental in terms of data collection. Participants in this study were three people with symptoms of physical deformity disorder. Screening method was used to select these three participants. In this regard, a body deformity questionnaire was distributed among the students of Tabriz University and students who obtained a score higher than 2 standard deviations in this scale were selected as individuals with body deformity syndrome and after obtaining written consent, they participated in the intervention sessions. Yale Brown's modified obsessive-compulsive disorder for body dysmorphic disorder, Interplay of thoughts questionnaire, body deformity questionnaire, and Beck anxiety test were used to collect data. Graphical analysis and recovery percentage were also used to analyze the data. The results of the present study showed that metacognitive therapy was effective in reducing the symptoms of body dysmorphic disorder in all three participants. Therefore, it can be concluded that metacognitive therapy techniques, by emphasizing the present moment and non-judgmental method and focusing on the goal, determine the boundaries between thought and feeling and thought and event and action and lead to reducing the symptoms of dysmorphism. Also metacognitive therapy through metacognitive and emotional strategies corrects and reduces negative body image and consequently causes a positive body image in people.
The effectiveness of metacognitive therapy on reducing body image dissatisfaction and obsessive beliefs in people with body dysmorphic syndrome