بررسی رابطه دین و دولت از دیدگاه توماس آکویناس و مرتضی مطهری
سمیه شیعه علی صالح
حقوق و علوم اجتماعی
۱۴۰۰
۱۰۸ص
سی دی
کارشناسی ارشد
علوم سیاسی
۱۴۰۰/۰۶/۲۱
چکیده موضوع این تحقیق بررسی روابط دین و دولت در اندیشه مرتضی مطهری و توماس آکویناس است. در واقع در این رساله به دنبال پاسخ این سوال هستیم که: در آراء و اندیشههای مطهری و آکویناس در مورد رابطه دین و دولت چه شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد؟ این تحقیق در پی آن برآمده که دریابد این دو،دین و دولت را در چه رابطهای میدیدند و چگونه و تا چه حد به تلفیق و پیوند آن دو دست زده اند. هر دو اندیشمند، دین را امری ضروری در اداره حکومت میدانند.و حضور دین و عالمان دینی در امورسیاسی، از جمله مسائل مهمی است که مورد بررسی قرار داده اند. آکویناس با وجود التزام به مسیحیت بدون شریعت کوشیده است روایتی از نقش دین در رابطه با دولت به دست دهد که جایگاه و قلمرو اقتدار دولت و کلیسا مشخص و معین باشد. آکویناس بهترین شکل حکومت را سلطنت می داند. اما در اینکه چه کسی سلطنت کند دو پاسخ متفاوت از سوی آکویناس مطرح شده است: در مقام یک مسیحی آرزو میکند پاپ پادشاه باشد و به عنوان یک ارسطویی، پادشاه عرفی.در مقابل مطهری تئوری ولایت فقیه را مطرح میکند که به نظر او همان ادامه راه نبوت و امامت است. به نظر او ولی فقیه با حکم امام معصوم به صورت عام معرفی میشود. پس میتوان گفت که خداوند هم به نوعی در این معرفی سهم دار . ولی فقیه اگرچه توسط مردم و برای مدت موقت انتخاب میشود، اﻣﺎ ﻣﺸﺮوﻋﯿﺖ او ﯾﮏ اﻣﺮ دﯾﻨﯽ و ﺷﺮﻋﯽ اﺳﺖ و اﻧﺘﺨﺎب ﻣـﺮدم ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ او ﻗﺪرت اﺟﺮاﯾﯽ ﻣﯽدﻫﺪ
Abstract: The subject of this study is to investigate the relationship between religion and government in the thought of Morteza Motahari and Thomas Aquinas. In fact, in this thesis, we seek the answer to the question: What are the similarities and differences in Motahari and Aquinas's ideas about the relationship between religion and government? This research has led to the fact that they both see religion and government in relationship. Both thinkers see religion as essential element in governing and the presence of religion and religious scholars in political matters is one of the important issues that have been examined. Despite its commitment to Christianity without sharia, Aquinas has tried to establish a narrative of the role of religion in relation to the state, which is a clear and specific position and domain of state and church authority. Aquinas considers monarchy as the best form of government. But about the question of who can govern, there are two different answers by Aquinas: as a Christian, he wishes to be king, and as an Aristotle, a common-law king. In contrast, Motahhari suggests Velayat-e Faqih theory, which in his opinion is the continuation of the path of prophecy and Imams. In his opinion, Vali-e Faqih is generally introduced by the decree of the Infallible Imam. Therefore, it can be said that God has some kind of stake in this introduction. Although the Supreme Leader is elected by the people for a temporary period of time, his legitimacy is religious and religious, and the people's choice only gives him executive power.
A Study about the Relation between Religion and State in Political Thought of Thomas Aquinas and Morteza Motahhari