نسبت زبان و واقعیت در اندیشه نئوپراگماتیستی ریچارد رورتی
عيسي موسي زاده
ادبیات فارسی و زبان های خارجی
۱۴۰۱
۱۳۵ص.
سی دی
دکتری
فلسفه
۱۴۰۱/۰۷/۲۷
با توجه به چرخش زبانی صورت گرفته در عصر حاضر، رابطه زبان و واقعیت به یکی از بحث¬های محوری فلسفه، مخصوصاً فلسفه تحلیلی، تبدیل شده و از اهمیت ویژه¬ای برخوردار شده است، به طوری که مسائلی نظیر اینکه میان زبان و واقعیت بیرون چه نسبتی حاکم است؟ آیا زبان است که واقعیت بیرون را برای ما تعیین میکند؟ آیا شناخت جهان خارج از ذهن تنها از طریق امکاناتی که زبان در اختیارمان میگذارد صورت میپذیرد؟ ساختار زبان تا چه حدی بر الگوی شناختی ما تأثیر دارد؟، تنها بخشی از دغدغه¬های زبانی است که ذهن فلاسفه معاصر را به خود مشغول داشته است. دغدغه و مساله اصلی نوشتار حاضر که با روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، بررسی نسبت زبان و واقعیت در اندیشه ریچارد رورتی می¬باشد. بر اساس آنچه از پژوهش بدست آمد، این باور که فلسفه تحلیلی با تغییر بحث از تجربه به بحث از زبان در مسیر پراگماتیزه کردن اصول اولیه پوزیتیویسم منطقی است، رورتی را مجذوب فلسفه تحلیلی ساخت؛ اما در عین حال وی مشکلی جدی با فلسفه تحلیلی داشت که با روحیه پراگماتیکی وی سازگار نبود. رورتی به جد معتقد بود که آن امر فرازبانی (خارج از توصیفات ما) و فرازمانی (ثابت و تغییر ناپذیر) مشترکی که به نظر افلاطون در جهان خارج قرار داشت و در سنت دکارتی_کانتی به درون انسان منتقل شده بود در فلسفه تحلیلی در زبان جستجو می¬شود و لذا فیلسوفان تحلیلی همچنان به دنبال پروژه فلسفه سنتی، یعنی تهیه چارچوب فراتاریخی و جاودان برای بازنمایی دقیق جهان خارج هستند. در ادامه رورتی با نگاه داروینیستی و پراگماتیکی به زبان و تحت تاثیر فیلسوفانی چون ویتگنشتاین، کواین و دیویدسن و با بهره¬گیری از امکانات مهم فلسفه تحلیلی مخصوصا توان تحلیل مفاهیم آن راه خود را از فلسفه تحلیلی جدا می¬کند. برای داروینیست¬ها زبان ابزاری در بین ابزارهای دیگر است که به استفاده کنندگان آن این توانایی را می¬دهد که به نحو بهتر و کارآمدتری با محیط خود سازگار شده و نیازهای خود را دنبال کند. برای ویتگنشتاین، کواین و دیویدسن و همفکرانشان نیز، زبان با ویژگی پیشامدی (contingency) و امکانی خود جایگاهی مهم و محوری داشت. رورتی تحت تاثیر اندیشمندان مذکور و در بستر رویکرد داروینیستی و پراگماتیکی¬اش نسبت به زبان، برای زبان ویژگیهای خاصی قائل می¬شود که می¬توان گفت کل اندیشه رورتی را تحت تاثیر خود قرار داد. مهمترین خصلت زبان برای رورتی «ابزاری بودن» آن است که به جرأت می¬توان گفت سایر خصایص زبان به نوعی ریشه در همین خصیصه ابزاری دارند. بنابر این به نظر رورتی اولا زبان ابزاری مانند سایر ابزارها است و لذا فاقد ماهیت و هویتی ثابت است، ثانیا فراتر رفتن از زبان ممکن نیست و لذا حدود جهان ما همان حدود زبان ماست و بالعکس و ثالثا زبان خصلتی استعاری، شعرگون و پیشامدی دارد. با توجه به این که امکان خروج از زبان وجود ندارد و از طرفی زبان خصلتی شعرگون و استعاری دارد، کارکرد زبان اساسا نمی¬تواند بازنمایی واقعیت باشد و واقعیت هرگز به صورت عریان و آنگونه که مستقل از زبان و توصیفات وجود دارد برای ما قابل دسترس نیست. بنابر این از دیدگاه رورتی واقعیت در دسترس و موجود برای ما واقعیتی زبانی و ساخته زبان در همکاری زبانی ما در یک اجتماع خواهد است. البته مقصود رورتی از اینکه می¬گوید واقعیت توسط زبان ساخته می¬شود به هیچ وجه این نیست که ما خودسرانه و به صورت دلبخواهی واقعیت را هر طور که تمایل داشته باشیم می¬سازیم؛ بلکه آنچه در واقع روی می¬دهد این است که ما در حال پاسخ به محرک بیرونی هستیم، پاسخی از سنخ جملات مختلف که خود را بصورت واکنش¬های¬ زبانی نشان می¬دهد.رساله حاضر از چهار فصل تشکیل شده است. پس از فصل حاضر که در آن به بیان مسأله و کلیات تحقیق پرداخته شده است در فصل دوم می¬کوشیم توصیفی اجمالی از دیدگاه زبانشناختی مهمترین فیلسوفان تاثیر گذار بر اندیشه رورتی در باب زبان؛ یعنی ویتگنشتاین، کواین و دیویدسن را بررسی کنیم و مهمترین جنبه¬های تاثیرشان بر رورتی را نشان دهیم، و در فصل سوم ابتدا به ارائه دیدگاه رورتی در خصوص ماهیت و خصوصیات زبان پرداختیم و نشان دادیم که رورتی برای زبان ویژگیهای خاصی قائل است که کل اندیشه وی را تحت تاثیر خود قرار می¬دهد. و در ادامه ساختار زبانی داشتنِ واقیت از دیدگاه رورتی نشان دادیم
AbstractConsidering the linguistic turn, that has taken place in the present era, the relationship between language and reality has become one of the central discussions of philosophy, especially analytical philosophy, and has become of particular importance, so that issues such as the relationship between language and reality outside the country are governed? Is it language that determines the reality outside for us? Is the recognition of the outside world only through the possibilities that language provides us? To what extent does the structure of language affect our cognitive pattern? It is only a part of the linguistic concerns that have occupied the minds of contemporary philosophers. The main concern and problem of this paper, which has been done by descriptive-analytical method, is to investigate the ratio of language and reality in Richard Rorty's thoughts. Based on what was obtained from the research, the belief that analytical philosophy was logical by changing the discussion from experience to discussion of language in the path of pragmatization of the basic principles of positivism fascinated Rorty with analytical philosophy, but at the same time he had a serious problem with analytical philosophy that was not compatible with his pragmatic spirit. Rorty believed in Jed that that transcendental affair (outside of our descriptions) and the common (constant and immutable) commonality that Plato's opinion was located in the outside world and which had been transferred into man in the Cartesian-Kantian tradition is searched in analytical philosophy in the language, and therefore analytical philosophers continue to pursue the project of traditional philosophy, namely the preparation of a meta-historical and eternal framework for accurate representation of the outside world. In the following, Rorty, with a Darwinist and pragmatic view of the language and influenced by philosophers such as Wittgenstein, Quine and Davidson, and using the important possibilities of analytical philosophy, especially the least capable of analyzing its concepts, separates its way from analytical philosophy. For Darwinists, language is a tool among other tools that gives its users the ability to better adapt to their environment and follow their needs. For Wittgenstein, Quine and Davidson and their like-minded people, too, language with concussion characteristics And the possibility itself had an important and pivotal position. Under the influence of these scholars and in the context of his Darwinist and pragmatic approach to language, Rorty places certain characteristics on the language, which can be said to influence the whole of Rorty's thought. The most important characteristic of language for Rorty is its "instrumentality", which can be dare to say that other language features are somehow rooted in this instrumental characteristic. Therefore, in Rorty's opinion, firstly, language is a tool like other tools, and therefore lacks a fixed nature and identity, secondly, it is not possible to go beyond the language, and therefore the limits of our world are the limits of our language, and vice versa, and thirdly, the language has a metaphorical, poetic and contingent character. Given that it is not possible to exit the language and on the other hand has a poetic and metaphorical language, the function of the language cannot essentially represent reality and reality is never available to us nakedly as it exists independent of language and descriptions. Therefore, from Rorty's point of view, reality available to us will be a linguistic and language-made reality in our linguistic collaboration in a community. Of course, The purpose of Rorty is that reality is made by language in no way is that we arbitrarily and willingly make reality as we wish, but what actually happens is that we are responding to external stimulus, a response from different sentences that manifests itself as linguistic reactions. The present treatise consists of four chapters. After the present chapter, in which the problem and generalities of the research have been discussed, in the second chapter, we try to examine a brief description of the linguistic perspective of the most important philosophers affecting Rorty's thought on language, namely Wittgenstein, Quine and Davidson, and show the most important aspects of their impact on Rorty, And in the third chapter we first presented Rorty's view of the nature and characteristics of the language and showed that Rorty has certain characteristics for the language that influence his entire thought. And then we showed the linguistic structure of having a truth from Rorty's point of view.
رورتی، ویتگنشتاین، کواین، دیویدسن، زبان، واقعیت و پراگماتيسم