فردریش ویلهلم نیچه۱۹۰۰) - (۱۸۴۴را باید از تأثیر گذار ترین فیلسوفان دوران مدرن محسوب کرد .فردریش نیچه، فیلسوفی که علی رغم آن چه که در ظاهر از متن این فیلسوف فهمیده می شود، فیلسوفی کاملا یکپارچه است و در مسیر مشخصی حرکت می کند، هر قطعه ای در متن دقیقا جای خود را دارد و هر آموزه ای هر قدر هم که متناقض جلوه کند در مسیر خویش در جریان است و با آن آموزه ی اساسی پیوند دارد .فیلسوفی که رشته ی دانشگاهی اش زبان شناسی تاریخی بود، و به همین دلیل زبان در فلسفه ی او جایگاهی بس اساسی دارد، بهصگونه ای که می توان گفت تمام فلسفه ی او را تحت تأثیر قرار داده است .در اثبات این امر همین بس که حقیقتی را که سالیان سال فلاسفه در جست جوی آن بودند امری زبانی می داند و هرمنوتیک یا همان تأویل را تنها مواجه ی بشر با هستی می داند و بیان می کند که انسان از چشم نیاز های خود به هستی می نگرد و آن را به گونه ای می بیند که نیاز های او را برآورده کند .تأثیر عظیم نیچه را میصتوان بر اکثر فیلسوفان پس از خودش و دورانصهای دیگر قابل توجه است .از جمله میصتوان به دوران پستصمدرن اشاره کرد .وقتی نام صپستصمدرن را میصشنویم، آنچه در ابتدا در ذهن میصآید موجی از ناآرامیصها و بیصثباتیصهاست که یادآور تفکرات نیچه-ای است .بسیاری از مفسران و منتقدان این دوران بر این باورند باید این دوران را دوران آشوبگری و ناامنی فکری دانست، زیرا هرگونه ثبات فکری را منکر میصشوند .من باب مثال، مبانی اصلی نئوپراگماتیست خود را انکار حقیقت می-داند یعنی نفی هرآنچه که در خود قطعیت را به همراه دارد .شاید بتوان ادعا کرد که نیچه در دوران مدرن شناخته نشده است و این متفکران پستصمدرن بودند که پرده از افکار و اسرار او برداشتند .فیلسوفان این دوره را باید تحت فرمان نیچه انگاشت .باید بیان کنیم که نگارنده در این پایان-نامه قصد دارد این تأثیر مهم نیچه را در ظهور این دوران با بررسی تفکر فیلسوفانش مورد پژوهش قرار دهد