معنای هنر در کتاب جهان همچون اراده و تصور شوپنهاور
ملودیا کرباسچی
ادبیات فارسی و زبانهای خارجی
۱۴۰۰
۱۰۱ص.
سی دی
کارشناسی ارشد
فلسفه گرایش فلسفه هنر
۱۴۰۰/۰۶/۳۱
آرتور شوپنهاور در کتاب جهان همچون اراده و تصور هنر را به عنوان ابزاری شناختی مطرح می کند. وی ماحصل هر ادراک عینی و هنری را پاسخی به پرسش در باب چیستی جهان میداند. شوپنهاور فیلسوفی است که معتقد است جهان چیزی غیر از پدیدارها میباشد؛ درواقع اراده را به عنوان نیروی محرکه هستی و حقیقت جهان معرفی میکند. او با اشاره به ایدههای افلاطونی به مثابه ذات و ماهیت جهان و هر چیزی که در جهان واقع است، بیان میدارد شناخت جهان از طریق آگاهی ما نسبت به ایدهها میسر است. آگاهیای که پیشتر کانت معتقد بود نمیتوانیم نسبت به شئ فی نفسه بهدست آوریم و تنها قادر به ادراک هر عینی هستیم که در قالب زمان و مکان به عنوان موضوع شناختی در برابر ذهن قرار میگیرد. شوپنهاور اذعان دارد هنر با زبانی صریح که به تعقل نمیآید یک تصویر ادراکی در برابر پرسشگر قرار میدهد که زندگی را برای او معنا میکند. هر اثر هنری در تلاش است که بسته به ظرفیت خود در درجات مختلفی از عینیتیابی اراده زندگی و امور را به نحوی که در واقعیت هستند به ما بشناساند. گرچه خرسندی حاصل از این آگاهی موقتی است اما همان هدفی را در بر دارد که فیلسوف با استفاده از مفاهیم انتزاعی درصدد بیان آن است. این دقیقاً همان چیزی است که جایگاه والا هنر را در فلسفه شوپنهاور مشخص میکند
Arthur Schopenhauer discusses art as a cognitive tool in his book. The World as Will and Representation. He sees the result of every objective and artistic perception as an answer to the question of what the world is. Schopenhauer is a philosopher who believes that the world is something other than phenomena; In fact, it introduces the will as the essence and the veritas of the world. Referring to Platonic ideas as the essence of the world and everything that is in the world, he states that it is possible to knowledge of the world through our consciousness of ideas. The consciousness that Kant previously believed we could not acquire about the object, And we are only able to perceive any object that is placed in front of the mind in the form of time and place, as a cognitive subject. Schopenhauer acknowledges art in explicit language, Which does not come to mind, presents a perceptual image to the questioner that means life to him. Each work of art tries, depending on its capacity, to introduce us to the will, life and affairs as they are in reality in different degrees of objectify of will. Although the satisfaction resulted from this consciousness is temporary. but it has the same purpose that the philosopher trying to express using abstract concepts. This is exactly what defines the sublime position of art in Schopenhauer philosophy
The Meaning of Art in Schopenhauer’s The World as Will andRepresentation