مبانی فلسفی حقوق بشر در اندیشهی امانوئل کانت با توجه به رهیافت معرفت شناختی
/جهانگیر کریمی
تبریز: دانشگاه تبریز، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
۱۴۵ص
چاپی
کارشناسی ارشد
ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
۱۳۸۷/۱۱/۳۰
تبریز: دانشگاه تبریز، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، گروه فلسفه
اندیشهی حقوق طبیعی در غرب، ریشه در تفکرات فیلسوفان یونان دارد .اصل" صیانت ذات " رواقی، اصلی مهم در این حیطه از اندیشه بوده است که قرون وسطاییصها، از آن استفاده کرده، و حقوق انسانی را با الوهیت پیوند دادند .در نزد متفکران آغازین عصر جدید، حقوق طبیعی ریشه در" حیوانیت انسان) "مبتنی بر صیانت ذات (دارد .در ادامه به کانت میصرسیم که اندیشهی حقوقی وی همچون تفکر فلسفیاش، دارای شکاف است .در اندیشهی حقوقی کانت، به دوگونه رهیافت میصتوان اشاره کرد .یکی، همان اندیشهی مبتنی بر صیانت ذات است، که ریشهیرواقی داشته و با تعریف ارسطویی انسان بهصعنوان" حیوان اجتماعی "مرتبط است .همچنین این اصل، با منفعتطلبی شخصی ناسازگار نیست .اما از نظر کانت، این امر منجر به" دگرآیینی "حقوق میصشود چون مبتنی بر" انسانیت انسان) "عامل برتری انسان از حیوانات (نیست .دومین رهیافت" سهلممتنع"، در دوپارگیصهای معرفتشناختی تفکر کانت نمودار است .کانت در نقد نظری یک جای خالی برای" آزادی یا اختیار "گذاشته است .اگر چه او منکر اثبات آزادی در نقد نظری است، اما این منکر بودن مربوط به مفهوم مثبت آن است خود وی یادآوری میصکند، مفهوم" منفی و سلبی "از آزادی در نقد نظری وجود دارد، و مفهوم مثبت آن، مبتنی بر مفهوم سلبی اش است .لذا در نقد عملی، به یکباره معنای مثبت طرح نشده است، بلکه مبانی آن در نقد اول بیان شده است .در واقع یک انقلاب کپرنیکی در اندیشهی حقوقی کانت، وجود دارد و آن اینکه، اصل صیانت ذات مبتنی بر اختیار و آزادی بشری است .بشر از آن رو صیانت ذات میکند، که" غایتمند "است و غایت داشتن بدون آزادی معنایی ندارد .بنابراین تمامی حقوق انسانی بر این امر مبتنی است که، انسان حتی قبل از اثبات آزادیاش، ضرورتا آزاد است .انسان از نظر کانت، ضروررتا صاحب حق است، و این حق، ریشه در انسانیت انسان دارد .مبنای حقوق بشر، آزادی مبتنی بر" خودآیینی "است .غیر این حالت،" دگرآیینی "حقوق بشری است) حقوق بشر و اخلاق نیز با هم مرتبط هستند .احترام به حقوق دیگری، احترام اخلاقی به او نیز است .اگر چه کانت جامعهصی اخلاقی را میصستاید، اما حقوق بشر بهترین ابزار برای تحقق چنین آرمانی است .از همین رو حقوق دگرآیین، میتواند به اخلاق دگرآیین نیز منجر شود .(دگرآیینی و آزادی متناقضصاند .این تأکید بر خودآیینی آزادی، عامل اصلی تفاوت ایدهی حقوق طبیعی در کانت با نظریات اسلاف وی است .همهی این دلایل، جهت یادآوری اهمیت آزادی است و اینکه کانت در نقد اول بیصجهت معنای منفی برای آن قائل نشده است و بلکه شاهراه آزادی در نقد دوم را بر کورهراه آزادی در نقد اول بنا کرده است . از همین رو، نقد نظری، برای روبناهای حقوقی در سایر نوشتهها، حالت زیربنایی دارد .در نهایت اینکه، در اندیشهی کانت، آزادی سرنوشت محتوم ماست، ما به ضرورت آزادیم و گریزی نیز از آن نداریم) همچنانکه در جریان شناخت، وجود" دیگری"، اعم از شخص یا شیء ضروری اس (و باید با خوشرویی تمام آن را بپذیریم .این تقدیر ماست
mproblem of natural right has its root in the Greek philosopher's thought. The principle of stoic's conatus, was the important case of this scholastic thinkers has used it and has linked the human right to divinity. In early thinkers of new era, the natural right is rooted in human's animality. There is a gap in Kant's thought and philosophy about right. We can point to, in Kant's thought about right, two kinds of approach. One is his thought about conatus which has it's root in stoics, and correspondes with Aristotelia definition of human being as social animal. This principle is not compatible with individual utilitarianism as well. According to Kant, since this problem is not based on humanity of man, then it leads to heteronomy of rights. The second approach appears in Kant's epistemological dichotomy. Kant in the critique of pure reason has not paid attention to freedom. Although he reject to demonstrate freedom in the first critical, but this rejection is related to the positive concept of freedom. Az Kant regards it, there is a nagative concept of freedom in the first critique, so that the the positive concept of freedom is based on it. In practical critique the positive meaning was not immediately designed but its principles in the first critique was explained. Indeed there is a Copernicus revolution in Kant's thought on law, that is the principle of conatus, which is based on human freedom. Mankind make self-prevence him-self, because of his having end, and to have an end without freedom is absurd. Therefore all human right is based on his necessarily freedom.According to Kant, all human beings necessarily have right and this right is based on the freedom of humanity. Human right is based on the freedom which is based on autonomous. Otherwise, heteronomy will be the human right. Human rights and morality are interrelated. To respect the other people's right is to respect him morally. Although Kant appreciates the moral society but he emphasizes on human right as the best instrument for realising it. So heteronomy right can leads to heteronomy ethics, than heteromomy and freedom are contradictory. The emphasis on freedom autonomous is the basic factor for the difference in the natural right idea between Kant and his predecessors. All of these reasons show the importance of freedo