زمینه های تأویل در متون اولیه صوفیه (با تأمل بر سه کتاب کشف المحجوب، رسالة قشیریه و کیمیای سعادت)
/رقیه بایرام حقیقی
تبریز:دانشگاه تبریز، دانشکده زبانهای خارجی، گروه ادبیات فارسی
۱۸۱ص.
:۳۰*۲۹س.م +لوح فشرده
چاپی
واژه نامه بصورت زیر نویس
کتابنامه ص.:۱۷۸-۱۸۱
کارشناسی ارشد
زبان و ادبیات فارسی
۱۳۸۳/۱۲/۲۵
تبریز:دانشگاه تبریز، دانشکده زبانهای خارجی، گروه ادبیات فارسی
از نگاه صوفیان، امور مختلف با مراتب ظاهری و باطنی خود در هستی حضور دارند که هر مرتبه طبق اصل صالجنس یمیل الی الجنس به سوی نظیر خود کشش و جاذبهای دارد .از اینرو، مخاطبی که سعة وجودی او تنها در سطح ظاهر است با لایة ظاهری انطباق مییابد و مخاطب راز آشنا به دلیل دارا بودن ساحتهای عمیق وجودی به سوی باطن و معنای عمیق گرایش پیدا میکند و با عمیقتر شدن مراتب روحی، بهرة عمیقتری از معنا و باطن مییابد.مسأله حیطة باطن و تحول معنایی آن و ارتباط آن با پیش فهمهای صوفیه، از مسائل اصلی مطرح شده در این پایاننامه است .نگاه معنی طلب صوفیانه، در ابتدا به دنبال کشف معنای عمیقتر در آیات قرآنی ، احادیث و اقوال مشایخ است که بعدها با توجه به اشاراتی از خود قرآن نظیر آیة :صو ن من شیء لا یسب-ح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم به آواز پرندگان، پدیدههای طبیعی، و امور بیجان نیز تسری مییابد .بینش توحیدی این مرحله نیز مبتنی بر تنزیه کامل حق و فاصله او با موجودات در مقام خالق و مخلوقی است.در مرحله بعد با ظهور دیدگاه ابوحامد غزالی، معنای باطن وارد حوزهای دیگر میشود .او قرآن را تجلی صفت قدیم حق میداند که به صورت کلمات و نشانههای نوشتاری، تنزیل یافته است و خوانندة راستین با عبور از ظاهر آیات و احراز شرایط تأویل خود را به اصل و صاول آیات که همان صفات حق است میرساند .از رهگذر چنین تفکری است که با باطنگرایی میشود به خدا رسید و در صفت او محو شد .در مرحله سوم که با رواج بینش وحدت وجودی همراه است، خداوند معنای حقیقی تمامی کثرات محسوب میشود و همه هستی چون کتابی است بیپایان که معنای تکتک حروف آن حق است و با رمزگشایی از این کتاب در جریان تأویل و کشف حجاب کثرت، میشود خدا را یافت و در او فانی شد.این پایاننامه در پانزده فصل تدوین شده است که فصول آغازین آن مربوط به معرفی تأویل و خاستگاههای آن نزد مسلمین و سپس صوفیه است.چند فصل دیگر آن نیز حاصل بررسی چهارچوبهای تأویلی صوفیه با تأمل بر سه کتاب کشفالمحجوب، رساله قشیریه و کیمیای سعادت است و اغلب سعی نگارنده در این فصول، بر آن بوده است که مباحث تأویلی مطرح در دورة معاصر را با اقوال صوفیان مورد مقایسه قرار دهد .ارتباط متقابل متن و خواننده، استعدادهای معنایی متن و نقش صوفیان در گسترش مدلولهای الفاظ و همچنین اصل انطباق و محرمی مباحث اصلی این فصول را شامل میشوند .سه فصل آخر آن نیز به ارائه نمونههای تأویلی در کتب مذکور، اختصاص دارد.