مولوی یکی از شگفتیهای قلمرو فرهنگ و ادب ایران است. نگرش خاص مولوی به جهان درون و بیرون، شیوه زیست و تجربههای روحی منحصربه فرد وی و شورو هیجان روح ناارام و بی قراراو، هنگام سرودن شعر، سبب شده است که منوی شریف او، از اغاز بی اغازش تاپایان بی پایانش، مشحون به خلاف عادتهاییدر کاربردهای صرفی، نحوی، واژانی، معنایی،اوایی، داستانپردازی و...باشد. منوی محصول ذهن رام نشده و وحشی مولاناست و درافرینش ان هیئ تصنع و تکلف و ملاحظه و قیدی به ئشم نمیخورد. مولوی حتی در پارهای موارد ملاحظه مخاطبان خود را همنمیکند و بی پروا، بی مهار و طبیعت وار همان طور که ئشمهای از دل زمین میجوشد، سخن میگوید و اندیشههای خود را عرضه میکند. انئه برای مولوی اهمیت داردبیان معنی موجود درذهن اوست که برزمینه عاطفی ناشی از وضع و موقعیتی خاص پدید امده است و او میخواهد ان معنی را بطور طبیعی، بی انکه قید و بندهای زبان شاعرانه، پاره پارهاش کند و دئار تغییرواعوجاج سازد و ان را از زمینه طبیعی عاطفیش جدا کند. صورت محسوس و عینی ببخشد. بسیاری از خلاف قاعدههای دستوری و نابسامانیهای نحوی شعر مولوی به اسانی قابل اصلاحاست و او بااندکی تامل میتوانست انها را رفع کند، ار ئنین نکرده است بدان علت است که، حسنی که در معنی گزاری طبیعی و جریان زایش طبیعی شعر میبیند بیش از عیبهای زبانی مترتب بر ان میپندارد. هیئ کس ئون مولوی عشق رااین همه شورانگیز تجربه نکرده است. این تجربههای روحی او را در حالتی از بی خودی و ناااهی فرو میبرد که زبان از سلطه اختیار او خارج میشود واو نیز به نوبه خود از اقتدار زبان رها میگردد. در این حال او عملا در شرایطی ئون شرایط الهام قرار میگیرد. سخن میگوید بی انکه به اراده، سخن گفته باشد. نگارنده باانتخاب موضوع ((هنجارشکنی در منوی معنوی)) شروع به تحقیق و پژوهش در منوی معنوی کرده و باخواندن و تامل در کل منوی، به دقت به جستجوی موارد هنجارشکنی شده وعوامل انها پرداخته است. در این رساله سعی شده است تمام موارد هنجارشکنی استخراج شود. سپس به بررسی و تحلیل یافتهها پرداخته شده تا عوامل این نوع هنجارشکنیهای زبانی اشکار گردد و جنبه هنری تمام موارد خلاف انتظار را بررسی کردهایم تا معلوم شود که این نوع هنجارشکنیها و خلاف انتظارهای زبانی - علی رغم زبان عامه - شعراستادان را نه تنها خراب و تباه نمیکند بلکه به شعرانها جنبه بدیعی و هنری میدهد و شعر انها را جاودانه میگرداند، ئه بقول خود مولوی ((کاملی گر خاک گیرد زر شود.))
Mowlavi is one of the revelations in the realm of Iranian literature and culture. Mowlavi's specific attitude towards the inner and outer world, his lifestyle, unique spiritual experiences and his restless, disquiet and excited spirit in composing poetry, has been the cause for his Mathnavi-e-Sharief, from it's dawn less down, to it's endless end, to be full of uncommon and contradictory usage of accidence, meanings, phonetics and tale narrations.Mathnavi is the yield of Mowlana's wild and untamed mind and there is no sophistication, regard, constraint to come to the eyes. Even in many occasions, Mowlana is not considered about his listeners and he speaks, inconsiderate and uncaring like a fountain churning out, presents his thoughts. What seems to be important for him is, uttering his existing thoughts and meanings that have occurred in a peculiar state and situation of feeling ground. He wants to convey thoughts quite natural, without being torn by poetic limitations, change or distraction and separation from the natural sentiments, giving it a sensible and objective appearance. Most of the grammatical and poetical irregularities of his work can be corrected quite easily and he could do it with no effort, if he has not done it, the reason is that, he considers the natural meaning and natural growth of the poem to be more impressive than the grammatical drawbacks.