پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی بنیانصهای معرفتی تاریخ نگری هگل میصپردازد و در صدد پاسخگویی به این سوال است که ویژگیصهای اصلی فلسفهصی تاریخ هگل کدامصاند؟ گئورگ ویلهلم فریدریش هگل۱۸۳۱- (۱۷۷۰م (.اندیشمند و فیلسوفی همه جانبهصنگر با نظام فکری چند وجهی است .هگل فیلسوفی است که برای اولین بار در فلسفه غرب عنصر زمان و تغییر رو به تکامل را وارد تفکرات فلسفی کرد .دیگر این که وی جریان و سیر تاریخ را برای اولین بار از سرنوشت و جریان طبیعت جدا کرد .همچنین وی به پشتوانه تفکر فلسفی جامعصنگر و آگاهیصهایی که در مورد جهان به دست آورده بود، برای اولین بار تاریخ را در شکل جریان جهانی آن مورد تأمل و توجه قرار داد .هگل جهت توضیح جریان تکاملی و جهانی تاریخ، روح یا آگاهی را به عنوان نیروی تحول بخش و هدایتصگر تاریخ معرفی کرده است .به زبان هگل پویش تاریخی روح، نخست در شرق نطفه میصبندد .دومین مرحلهصی تکامل تاریخ در نظر هگل یونان قدیم بود که با روم پیوند یافت .از آن به بعد روح تاریخ به اروپای مدرن می-رسد و در نقطهصی مرکزیصاش یعنی در آلمان مسیحی قوام میصیابد .با توجه به این سیر در نظام فلسفی هگل می توان بنیانصهای معرفتی تاریخ نگری را در آراء و افکار هگل شناسایی کرد .به عقیده هگل، این جهان یک فکرت است از عقل کل و یک شخصیت است که به تدریج تکامل میصیابد و روحی است که قالبصهای گوناگون میصپوشد و در هر دورهصای از ادوار تاریخ جلوهصای دارد تاریخ در کل یک شعر است و یک معنا و مضمون بیش ندارد .در واقع فکرها و هنرها و فلسفهصها در هر عصر، نمایانندة روح آن عصرند .بر اساس همین گفتهصهای هگل، به غایت گرایی موجود در فلسفه تاریخ وی می توان پی برد .در کنار این میصتوان به اروپا محوری فلسفه هگل اشاره کرد .هگل بر این اعتقاد است که بسط آزادی روح در میان دیگر ارواح قومی و ملی هرگز به کمال و منطق محکم و استوار اقوام اروپای شمالی)ژرمنی (صورت نخواهد گرفت .در طی این مسیر، هگل موانعی را برای آگاهی و آزادی بر میصشمارد که از موانع تحول تاریخی محسوب می شوند .آن موانع :طبیعت، استبداد و جهل می باشند .در میان این سیر مراحل :شرقی، یونانی، ژرمنی و هگلی، هدف آگاهی می-باشد .هدف هگل هم بر اساس وضعیت جامعه وی ایجاد وحدت قوم ژرمن است بنابراین آگاهی تاریخی که هگل مطرح میصکند در بستر ساختارهای قومی نمود پیدا میصکند .تاریخ در نزد هگل، امری تصادفی نیست بلکه آغاز و پایانی دارد .پایان تاریخ، پایانی است که عقل با رسیدن به خودصآگاهی و فائق آمدن بر از خودبیگانگی به آزادی دست پیدا میصکند .و در نهایت اینکه در رابطه با نسبت بین شرق و غرب که میراثی است از شرق شناسی در این مورد در فلسفه تاریخ هگل میصتوان به تقابلی اشاره کرد که به عنوان مدرنیته موجود در تاریخصنگری هگل قرار دارد .مدرنیتهصای که دو گانهصهایی مانند :عقلانی-غیرعقلانی، متمدن-بربر، غربی-شرقی، اروپایی-غیر اروپایی و بالاخره مدرن و سنتی را پدید آورد
European, and finally modern and traditional -non-eastern, European-barbarous, western-irrational, civilized-consciousness and overcoming alienation. And finally, in relation to the relation between the East and the West, which is a legacy of Orientalism; in this case, in the Hegelian philosophy of history, one can point to the contrast that exists as modernity in the history of Hegel. Modernity that created two dilemmas: rational-1831) is a thinker and a versatile philosopher with a multifaceted intellectual system. Hegel's views on the course and flow of human history relate to the theoretical philosophy of his history. Hegel is a philosopher who, for the first time in Western philosophy, introduced the element of time and evolution into philosophical thought. Another is that he separated the course of history from the fate and the flow of nature for the first time. He also, on the basis of comprehensive philosophical thinking and knowledge about the world, first contemplated history in the form of the global flow. In order to explain the evolutionary and universal flow of history, Hegel has introduced soul or consciousness as the evolutionary and guiding force of history. In Hegel's words, the historical dynamics of the soul are first in the east. The second phase of the evolution of history was in the view of the ancient Greek Hegel, which was linked to Rome. From then on, the spirit of history reaches modern Europe and reaches its central point in Christian Germany. Given this course in Hegel's philosophical system, we can identify the epistemic foundations of historiography in Hegel's views and thoughts. According to Hegel, this world is an idea of the whole intellect and a person that evolves gradually, and a spirit that takes different forms and manifests itself in every period of history; history in The whole is a poem and has a meaning and theme. In fact, thoughts and arts and philosophies in every age represent the spirit of that evening. According to Hegel's statements, he can see the zeal in his philosophy of history. Along with this, we can point to Europe's pivotal philosophy of Hegel. Hegel believes that the expansion of the spirit of freedom among other ethnic and national spirits will never occur in the firmness and solidarity of the peoples of northern Europe (Germanic). Throughout this path, Hegel constitutes a barrier to freedom and consciousness, which are considered to be obstacles to historical transformation. Those obstacles are nature, tyranny and ignorance. Meanwhile, the trials of the three stages: Oriental, Greek, and Hegelian are the goal of awareness. Hegel's goal, based on his community's condition, is to create the unity of the Germanic people; therefore, the historical consciousness that Hegel poses in the context of ethnic structures is revealed. History is not a coincidence with Hegel, but a beginning and an end. The end of history is the end when wisdom achieves freedom through self-analytic method to investigate the epistemic foundations of Hegel's History of Necessity and seeks to answer this question, What are the main features of Hegel's philosophy of history? Hegel (1770-The present study uses a descriptive