اشیای مفرغی که از سال ۱۳۰۷ ش ۱۹۲۸ م به تدریج از منطقهی لرستان، در غرب ایران کشف شد همواره هویت و مفهوم نقشهای آنها در میان باستانشناسان محل مناقشه بوده است. تنوع و تعداد آنها از یک سو و درهم تنیدگی و انگاره سازی پیچیدهی این اشیاء از سوی دیگرتن به تاریخ گذاری و رمزگشایی نمیدهد. با این وجود زمان ساخت آنها را در فاصلهی سده پانزدهم تا هفتم پ.م میدانند و معمای نگارهها را با انگارهها و آیینهای سازندگان و مردمان بومی مرتبط میشمارند. میدانیم بشر باستانی از جهان و انسان درکی نمادین و رمزگونه داشته و از این راه، آفرینش جهان و پیدایش انسان را تعبیر و توجیه می کرد و زبانش نمادین بود. نماد زبان اسطورهای و آیین در ازنای تاریخ بوده است. نماد پیکرهای در هم نیده و و بسامان می آفرید تا فهم بشر را میسر گرداند و آموزه و آیین از هستی اجتماعی سرچشمه میگرفت و شیوهی زندگی را تنظیم میکرد.نمادهای بسشتر به شکل حیوانات و پرندگان چند شکلی نمود مییابد و نقشهای مفرغینههای لرستان در زمرهی این گونه اشکالاند. آنها به شیوهای استادانه تزیین شدند و به صور جانوران واقعی، نیمه افسانهای و ددادن و دیوان ترکیبی درآمدند. این اشیاء در حیات صاحبشان کارکردآیینی داشتند و منشاء خیر و سبب دفع بشر شمرده میشدند. باور به زندگی پس از مرگ سبب شده تا مفرغها را در گور مردگان بگذارند در سنجاقها خدایان نرینه و نمادین به شکل حیوانات مختلط تصویر شدند. جانوران شاخدار تندیسهای بت گونه، پهلوانان افسانهای در پیکاربا موجودات چند وجهی بیننده را به یاد مضامین اساطیری میاندازد. شماری از اشیای طلسماند و انگارهسازی در آنها قوی و تصویرپردازی حیوانات در اندام اغراق آمیز است. نمونهی برجستهای که که تنوع نقوش نمادین و هم تعداد تصاویر حیوانات در آن توام است، ترکشدان است و نگارههای آن روز رستاخیز در آیین ایرانی پیش اززرتشت را تداعی میکند و شاید با آموزههای زروانی نسبت پیدا کند. نقوش مفرغینههای لرستان ناهمگن و نسبت آنها با هم روشن است. تنوع و تعداد آنها بی مانند و سبک هنریشان یکنواخت است. آشفتگی و در هم فشردگی نقشهابازتابی از زندگی فرهنگی و جلوههایی از ترسها و آرزوهای سازندگان آنها را نشان میدهد. آمیختگی نگارهها انعکاس تفکر عصری است که ایزدان بر همهی امور زندگی چنگ انداختند. مفهوم و فرم ممزوج مفرغها بیانگر این نکته است که سازندگان آنها دنیای بشری خود را فهم میکند، و درک و دریافت خویش را از جهان در هنر باز میتاباندند. حیاتی که حکایت از تضاد و تنش میکرد و هنرمندان را با تکیه بر تخیل و هستی اجتماعی خود ترسیم مینمود و واقعیت بودن را با حقیقت نیروهای آسمانس پیوند میداند