در نظریه وفاق یا نظم در کل، تاکید بر پیوستگی، همبستگی و وابستگی متقابل اجزاء، الزامات و تعهدات زندگی اجتماعی برای بقا و استمرار نظام اجتماعی ارزشها و هنجارهای عام به مثابه ملاط زندگی اجتماعی و تمایل به تعادل و تداوم نظامهای اجتماعی است. در این نظریه، جامعه بیش از آنکه متشکل از گروهها و اقشار مختلف، ارزشها و هنجارهای خاص خود باشد، متشکل از افرادی است که در یک نظام از پیش تعریف شده فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی عمل کرده و ایفای نقش می نمایند.یکی از مجاریاساسی برای دستیابی به وفاق اجتماعی در تمام عرصههایی که با سرنوشت آنها گره خورده است، گامی در تحقق وفاق اجتماعی است. از این رو، میتوان گفت بین عاملان توسعه و ارزشها ارتباط محکمی برقرار است. ارزشها مفاهیمی مطلوب، یاد گرفته شده و سازههای نظری هستند که انتخابها بر اساس آن صورت میگیرد و فرد را به عمل وا میدارند. دین نیز در دایره شمول ارزشهای مشترک اجتماعی قرار میگیرد. با توجه به رویکرد جامعهشناختی دین، باورهای دینی در زندگی اجتماعی می توانند کارکردی دو گانه پیدا کند. هم میتوانند به عنوان ساز و کاری سودمند و مفید، همبستگی و وفاق و روح و هویت و وجدان را تحکیم بخشند و به انسجام و یگانگی اجتماعی کمک کنند و هم میتواند مانع شکلگیری توافق جمعی شوند. از همین رو لازم است در جامعه دینی، به و یژه جامعه ما، که شالوده فرهنگ و باورهای جمعی را ارزشها و اعتقادات و الگوهای دینی تشکیل میدهند، علاوه بر تاکید بر جنبههای انسجامبخش و سودمند باورهای دینی، وجوه آسیبمندی آنها نیز مورد مطالعه و شناخت قرار گیرند و برای پیشگیری و رفع آنها چارهای اندیشیده شود.