بررسی ویژگیهای بیومکانیکال روش نوین استفاده از پین و پلاک در ثابت سازی شکستگیهای انتهای استخوان هومروس و مقایسه آن با روش استاندارد استفاده از پلاک آناتومیک در استخوان کاداور
[پایان نامه]
کاوه سامع
دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشکده پزشکی
۱۴۰۱
۹۳ص
دکتری پزشکی عمومی
۱۴۰۱/۰۶/۱۰
مقدمه: شکستگیهای دیستال هومروس حدود ۲ درصد از کل شکستگیها و یک سوم شکستگیهای این استخوان را شامل میشود. با وجود پیشرفتهای بسیاری که در سالهای اخیر در زمینهی جراحیهای ارتوپدی به دست آمده است، درمان جراحی شکستگیهای دیستال استخوان هومروس همچنان از پیامد انتهایی رضایت بخشی برخوردار نبوده و بیماران از مشکلات و محدودیتهای بعد از درمان رنج میبرند. در روش نوین پیشنهادی ما (Persian fixation) قطعات شکستگی با استفاده از پینهای ارتوپدی در جایگاه آناتومیک خود قرار میگیرند. سپس همهی پینها سپس توسط یک پلاک بر روی قطعه پروگزیمال استخوان در سطح خلفی ثابت میشوند. علیرغم فواید و مزایای این روش، متد مذکور تا این لحظه در مجامع بین المللی و منابع علم ارتوپدی جایگاه واقعی خود را نیافته است. در اکثر موارد مشابه برای فراهم آوری شواهد مستند مبنی بر کارایی مطلوب و یا برتری یک شیوه جدید ثابت سازی شکستگیها و یا استفاده از پروتز، لازم است تا علاوه بر بررسیهای کلینیکی، روش از جنبه بیومکانیکال نیز مورد بررسی قرار گیرد. نظر به موارد گفته شده، مطالعه حال حاضر در نظر داشته تا واریانت منتخب روش استفاده از پین و پلاک را، از جنبه بیومکانیکال و با استفاده از استخوان کاداور انسان بررسی کرده و با روش متداول مقایسه کند. لازم به ذکر است استفاده از استخوان هومروس حقیقی در این مطالعه منجر به هرچه واقعی تر شدن نتایج حاصله شده است.روش اجرا: تعداد ۲۰ استخوان هومروس مربوط به ده جسد انسان در اختیار داشتیم. این نمونه ها به دو گروه دهتایی تقسیم شدند که پس از ایجاد مدل شکستگی هر نمونه از هر گروه توسط یکی از روشهای پرشین و یا متداول مورد جراحی و سپس تحت شش آزمون بارگذاری بیومکانیکال غیر مخرب (بارگذاری محوری، خمش قدامی، خلفی، مدیال، لترال و چرخشی) با هدف سنجش سختی (نسبت نیروی وارده به جابهجایی) و یکی از دو آزمون مخرب خمش قدامی یا چرخش (با هدف سنجش حداکثر نیروی قابل تحمل) قرار گرفت. بر اساس نتایج آزمونهای غیر مخرب، با هدف بهبود استحکام سازه و پیش از انجام آزمونهای مخرب تغییراتی در متد جراحی داده شده (اضافه شدن دو پین به سازه) و این نمونهها مجدد تحت آزمون قرار گرفتند. تغییرات انجام شده پیش از انجام آزمونهای مخرب مجددا به حالت پیشین برگردانده شدند.نتایج: در مقایسهی دو روش متداول و پرشین، روش نوین ما در آزمونهای بارگذاری خمش قدامی (p=0.004) و مدیال (p=0.004) از لحاظ آماری از روش متداول بهتر عمل کرد، در بارگذاریهای محوری (p=0.306)، خمش خلفی (p=0.336) و خمش لترال (p=0.765) تفاوت معناداری ملاحظه نشد و در آزمون بارگذاری چرخشی از لحاظ آماری عملکرد ضعیفتری داشت (p=0.015). در آزمونهای مخرب نیز در بارگذاری خمش قدامی تفاوتی مشاهده نشد (p=0.888) اما در بارگذاری چرخشی روش پرشین عملکرد ضعیف تری داشت (p=0.016). پس از اعمال تغییرات در سازه، در آزمونهای انجام شده جهت مقایسه روش پرشین تغییر یافته و متداول، روش نوین در آزمونهای بارگذاری محوری (p=0.891)، خمش قدامی (p=0.100)، خمش خلفی (p=0.755) و چرخشی (p=0.165) تفاوت معناداری با روش متداول نداشت و در بارگذاریهای خمش مدیال (p=0.006) و لترال (p=0.021) از لحاظ آماری بهتر عمل کرد. بر این اساس روش تغییر یافته در هیچ آزمونی بدتر از روش متداول عمل نکرده و در دو آزمون غیر مخرب بارگذاری خمش مدیال و لترال از آن بهتر بود. در نهایت با هدف بررسی تغییرات ایجاد شده در مشخصات سازه فیکسایون در اثر افزوده شدن دو پین ذکر شده، نتایج دو روش پرشین و پرشین تغییر یافته با یکدیگر مقایسه شدند. بر اساس نتایج روش تغییر یافته در بارگذاری خمش لترال عملکرد بهتری داشت (p=0.028)، در بارگذاریهای محوری (p=0.497)، خمش خلفی (p=0.222)، چرخشی (p=0.113) و خمش مدیال (p=0.675) تفاوتی میان دو روش وجود نداشت و در بارگذاری خمش قدامی (p=0.013) روش پرشین عملکرد بهتری از لحاظ آماری داشت.نتیجه گیری: بررسی روش نوین پرشین از نقطه نظر آزمون های بیومکانیک و مقایسه آن با روش متداول فیکساسیون شکستگیهای دیستال هومروس نشان داد که این روش عملکردی برابر و حتی بهتر از روش متداول خواهد داشت. این نتایج، در کنار نتایج بدست آمده از بررسیهای کلینیکی قادر خواهد بود گام مهمی در جهت تثبیت این روش به عنوان جایگزینی قابل قبول در درمان این شکستگیها باشد.