ارزیابی تأثیر تحریکات مغناطیسی فراجمجمه ای تکرارشونده (rTMS) بر ارتباطات ساختاری ماده ی سفید مغز در کودکان فلج مغزی
[پایان نامه]
هنگامه مرزبانی
دانشگاه علوم پزشکی تهران، دانشکده پزشکی
۱۳۹۷
۱۷۴ص.
جدول نمودار
سی دی
کارشناسی ارشد
مهندسی پزشکی
مقدمه و هدف: فلج مغزی یک اختلال غیرپیش رونده است که در اثر آسیب در قبل، حین و یا بعد از زایمان به وجود می آید. هدف از درمان فلج مغزی افزایش عملکرد، بهبود قابلیت حرکتی، تعامل اجتماعی و استقلال فرد می باشد. فلج مغزی از نوع همی پلژی اسپاستیک به صورت اسپستیسیتی حرکتی تعریف می شود که بر یک سمت بدن اثر می گذارد و معمولا منجر به ضایعه پری ونتریکولار (PVL) در این کودکان می شود. ضایعه PVL نوعی از آسیب ماده سفید مغز در نواحی بطن های جانبی می باشد که منجر به اختلالات ذهنی، حرکتی و اسپستیسیتی می شود. تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای تکرارشونده (rTMS) یک روش درمانی است که با تحریک سیناپس ها در سیستم حرکتی باعث ایجاد تغییرات طولانیمدت می شود. این روش درمانی علاوه بر اینکه معایب دیگر روش های درمانی فلج مغزی را ندارد، دارای هزینه کمتر، اثر درمانی مؤثر و پایداری می باشد. تصاویر DTI قابلیت نشان دادن منطقه وسیعی از تغییرات میکروساختاری ماده سفید مغز را دارند. همچنین علاوه بر DTI، روش ارزیابی TMS، قابلیت ارزیابی میزان بهبودی مسیر کورتیکواسپاینال را دارد. در این پژوهش براي اولين بار تأثیر rTMS بر روی تغییرات ارتباطات ساختاری ماده سفید مغز، مسیر CST و همچنين بر روی تغييرات عملكرد بالینی بیماران فلج مغزی مورد بررسی قرار می گیرد.روش کار: در گروه درمان از پروتکل مهاری rTMS با فرکانس 1 هرتز به مدت 12 جلسه (4 روز در هفته) و همچنین rTMS به همراه کاردرمانی به مدت 12 جلسه (4 روز در هفته) استفاده شد. بیماران گروه کنترل همین پروتکل درمانی را دریافت کردند با این تفاوت که درمان rTMS به صورت دروغین (sham) اعمال شده است. در کل 4 مرحله ارزیابی شامل قبل از شروع درمان، بعد از هر مرحله درمان و یک ماه بعد از آخرین جلسه درمان انجام شد. این ارزیابی ها شامل بررسی کانکتیویتی ساختاری و مسیر کورتیکواسپاینال (CST) توسط تصاویر DTI 3 تسلا، ارزیابی CST توسط TMS و پارامترهای کلینیکی می باشد. در این مطالعه برای ارزیابی ارتباطات ساختاری مغز از تئوری گراف استفاده شده است.یافته ها: بررسی پارامترهای گراف مربوط به ارتباطات ساختاری، small wordnessبودن را برای تمامی شبکه های ساختاری بدست آمده برای دو گروه را نشان می دهد. میزان پارامترهای گراف که بیانگر میزان integration و segration شبکه هستند در دو سطح global و local بررسی شدند. در سطح global شاهد افزایش میزان global efficiency و کاهش characteristic path length در اثر اعمال rTMS به همراه کاردرمانی هستیم که میزان این افزایش نسبت به گروه کنترل دارای شیب بهبودی قابل توجهی می باشد. در سطح local، بهبود این پارامترها در اثر اعمال rTMS به همراه کاردرمانی نسبت به rTMS به تنهایی، در نواحی حرکتی مشاهده کردیم. از جمله نکات قابل توجه تغییر کردن نواحی hub در اثر اعمال rTMS به تنهایی (از جمله ناحیه Superior parietal lobule و putamen و thamamus) و اعمال rTMS به همراه کاردرمانی (نواحی precentral gyrus و cerebelum) می باشند. پارامترهای میانگین FA، MD و AD مربوط به مسیر CST و پارامترهای TMS (از جمله میزان تاخیر پاسخ برانگیخته عضله و دامنه آن) در اثر اعمال rTMS به تنهایی و همچنین همراه با کاردرمانی در نیمکره آسیب دیده پیشرفت قابل توجهی را نشان داده است. این درحالی است که میزان بهبودی پارامترهای متناظر در گروه کنترل در مقایسه با درمان کمتر می باشد. همه این موارد با بهتر شدن پارامترهای کلینیکی بیمار در گروه درمان به ویژه در مرحله همراه بودن rTMS با کاردرمانی می باشد.نتیجه گیری: این مطالعه مؤثر بودن روش درمانی rTMS را بر بهبود عملکرد حرکتی و نروپلاستیسیتی کودکان CPرا نشان می دهد. به ویژه هنگامی که این درمان با کاردرمانی همراه می شود به دلیل درگیری حواس حسی و حرکتی بیمار، شاهد افزایش عملکرد بهتر مغز و عملکرد بالینی فرد هستیم. از این رو، با همراه شدن rTMS با کاردرمانی در تعداد جلسات یکسان نسبت به rTMS به تنهایی و همچنین نسبت به کاردرمانی به تنهایی می¬توان علاوه بر شاهد عملکرد بهتر مغز و مسیر CST، بهبود قابل توجهی در پارامترهای کلینیک بیمار داشت.