داستان روز وداع مرتضی عبدالوهابی طلبههای جوان نخجوانی در سالن مدرسه علمیه جمع شده بودند. قرار بود فیلم مراسم ورود آنها به ایران نمایش داده شود. بچهها دیدین چه جوری از صورت حمزه فیلم برادریکردن! روزی را به خاطر آورد کهخبردار شد گروهی از ایران به نخجوان آمدهاند تا از جوانانعلاقه مند به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم ثبت نام کنند. حمزه با پدرش به محل ثبت نام رفت. حمزه با ناراحتی گفت: چرا باید من با وجود علاقه فراوان به تحصیل علوم دینی به خاطریک نقص عضو کوچک محروم بشم؟ پدرش جلو رفت و به آرامی درگوش یکی از مسولان ثبت نام چیزیگفت: این طفل معصوم گناه داره. سلام کرد و جوان مثل یک ناشناس جوابش را داد و به راهخود رفت. راستی چکار کردی خوبشدی؟ دکتر رفتی؟ آره یه دکتر خیلی خوب کدوم دکتر؟ حمزه با دستبه حرم حضرت معصومه (س) اشاره کرد و بعد با سرعتبه سمت مدرسه علمیه دوید."
فرهنگ کوثر
- شماره ۲۳ (۲ صفحه - از ۲۹ تا ۳۰)
بهمن ۱۳۷۷
معصومه(س) بنت موسیکاظم
Masumah bint Musa al-Kazim
معصومه
Masumah
(ع)
بنت موسیکاظم (ع)
bint Musa al-Kazim
، ۱۷۳؟ - ۲۰۱؟ق.
، ۱۷۳؟ - ۲۰۱؟ق.
-- داستان
-- Fiction
-- کرامتها
-- Keramats
a01
a01
a03
a03
ba
ba
حمزه ، داستان ، روز وداع ، فیلم ، جوان ، داستان روز وداع ، طلبههای جوان نخجوانی ، سالن مدرسه علمیه ، نخجوانی در سالن مدرسه ، فرودگاه پذیرای طلاب جوان