یگمان سترگترین اندیشناکی آدمی، در جملگی دورانها و سامانها، چگونگی سرنوشت و فرجام کار اوست. در این میان آسمان باوران را نگرانی افزونتر است؛ چه مرگ از نگاه ایشان پایان کار نیست و آدمی را در سرای دیگر، زندگی دیگر و جاودان است. پرسش سرینه آنان این است که برای خوشبختی در جهان بازپسین چگونه باید بود و چه باید کرد ؟کارگزار و کاردار آفرینش، که از این سترگترین پرسش آدمیزاده آگاه بود، آیین خویش را با پیامبران خویش گسیل داشت تا پاسخ آن فراهم آید. اسلام، فرجامین و برترین نمود آیین ایزدی است؛ از این رو بهترین پاسخ را برای بشر گردآورده است، اما پرسش دیگر آن است که چنانچه پس از فرودآمدن اسلام، گروهی آن را برنتابند و به فرمان پیامآورش سرننهند، سرنوشت آنان در دیگر سرای چگونه خواهد بود ؟آیا از آن رو که مسلمان نیستند جملگی دوزخیاند ؟یا از راه آیینهای دیگر نیز میتوان رستگار شد ؟آشکار است که هیچ کس را یارای آن نیست که بهتر از قرآن و حدیث چنین پرسشی را پاسخ گوید نوشتاری که پیشرو است برآن بوده است تا نگرگاه این دو چشمه پاک یزدانی را در این باره بکاود. گزیده باید گفت که از نگرگاه قرآن و حدیث، اسلام آیین بهی است و از پس فرود آن جملگی آدمیان را، بر هر آیینی که باشند، شایسته و بایسته است تادر برابر پیام آورش کرنش کنند، به او و آیین او باور آورند و فرماناش را بر دیده نهند و چنانچه دانسته چنین نکنند، ستمگرند و دوزخ سزای ایشان است. آیین خداوندگار یکتا یکی است؛ چه حق را دویی نیست و در هر دوران به فراخور پیامبری که بر او فرود آمده نمودی کرده است؛ از این رو جملگی حق است، ولی پس از برانگیختگی محمدامین - درود پروردگار دانا بر او و خانداش باد - دیگر آیینها را دوران به سر آمده و اینک فرمان، فرمان محمد است، ولی با این همه رستگاری تنها از آن مسلمانان نیست؛ چه نه این است که رستگاری تنها با راست کیشی فراهم آید. چنانچه کسی آیین خویش را آیین بهی میدانسته و در اندیشه گمان جز این نمیبرده و آن را پایبند و فرمانبردار بوده، رستگار است و پاداش کردار نیک خویش را خواهد گرفت؛ نیز چنانچه کسی در دریافت آیینی که پیروی از آن بایسته است کوتاهی کرده، ولی نه از سر غرهگی و کین ورزی، بلکه از آن رو که ناتوان بوده، رستگار است. ناتوانی او از هر گونهای که باشد بخشودنی است؛ برای نمونه از ناتوانی در اندیشه، ناتوانی در پیکره، ناتوانی در رفتن به جایی که میتوان آموزههای آیین استوار را در آن آموخت یا زیستن در جایی که در آن از آیین پیروی بایسته خبری نبوده و آموزگاری نیامده است تا آن آیین را به مردم بیاموزد یاد کرد