یکی از نظریّات مهم در توجیه معرفت گزارهای، نظریّهی مبناگروی است. مبناگرایان، گزارهها را به دو قِسم بدیهی یا پایه و غیربدیهی یا مستنتَج، تقسیم کرده و عمارت معرفت را بر اساس قِسم اوّل، یعنی بدیهیّات، بنا میکنند. ویژگی این گزارهها آن است که نیازمند استد