ارتباط معناداری زندگی با اعتقاد به خدا از منظر مولانا
شکرالله پورالخاص,فاطمه فرجی
مثنوی معنوی اثر گرانبهای مولانا جلال الدین بلخی دریای متلاطمی از مفاهیم و رموز حیات است. یکی از این مفاهیم، ارتباط معنادار زندگی در راستای اعتقاد به خداست. در این دیدگاه نگاه مولانا به پدیدة مرگ با نگاه طرفداران فلسفة پوچی متفاوت است و همین تفاوت در دیدگاه تفاوت در اندیشه و آراء را سبب شده است. طرفداران فلسفة پوچی مرگ را پایان حیات بشری می دانند، بنابراین بدیهی است که با چنین اندیشه ای کل نظام هستی را پوچ و بی معنا می انگارند. اما متفکران و اندیشمندانی مانند مولانا نه تنها مرگ را پایان زندگی نمی دانند بلکه آن را به مثابه نقطة عطف و آغازین مرحلة جدیدی از حیات بشری می دانند. حیاتی که در پرتو اعتقاد به خدا معنادار می شود. در این جستار علاوه بر اینکه دیدگاه های مولانا دربارة حیات، فلسفةآفرینش و تکلیف آدمی در نشأة دنیوی تبیین می شود، با ذکر دلایل متقن و مبرهن اندیشة طرفداران فلسفة پوچی که ناشی از تفاوت نگاه آن ها به پدیدة مرگ و نیز عدم وجود دیدگاهی الهی است، بررسی می شود. این جستار بر اساس منابع کتابخانه ای و اینترنتی، به روش تجزیه و تحلیل داده ها، پس از تعریف مختصر و اجمالی از معنا و مفهوم زندگی، فلسفة آفرینش، حیات را از منظر مولوی بررسی می کند و سپس بر اساس داده های به دست آمده به تببین دیدگاه مولانا دربارة حیات معنادار در پرتو اعتقاد به خدا و دیدگاه طرفداران فلسفة پوچی پرداخته است و سرانجام تبیین نماید آیا مرگ پایان زندگی است یا مقدمه ای برای حصول به کمال و حیات ابدی.