توحید ذاتی و صفاتی و تحلیل عقلانی آن از نهج البلاغه
علی اصغر محبی
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
1387
رساله متشکل از یک مقدمه و یک مبحث مقدماتی ودو فصل و سه خلاصة مطالب و دو فهرست است که در صد و بیست و یک صفحه تهیه و جمع آوری شده است و برای نگارش آن از کتابخانه های دانشگاه اصفهان ، کتابخانه عمومی خودر و کتابخانه شخصی بهره گرفته شده است که در همین راستا رجوع به تفاسیر معتبر و دست اول نهج البلاغه بیانگر حساسیت و وسواس نگارنده در تهیه این رساله می باشد.در این رساله علاوه بر مقدمه ای که پیرامون فضائل و مناقب علی (ع) آمده بحثی تحت عنوان مباحث مقدماتی آورده ایم که حاوی مطالب ذیل است :الف) اهمیت بحث توحید : وجوه قداست مبحث توحید عبارتند از : 1- اشرفیت موضوع ، چه موضوع این بحث وجود حق تعالی و شئون ذات و صفات اوست . 2- خلقت انسان به منظور عبودیت خدا بوده که این امر مستلزم ایمان به توحید در جمیع مراتب آن است . 3- توحید از مواقف مهم قیامت است . 4- حیات واقعی انسان در نگرش توحیدی و زندگی توحیدی است . 5- پیامبران برای دعوت مدرم به توحید مبعوث شده اند.ب ) آیا شناخت و توصیف خدا مقدور انسان است ؟ در این خصوص دیدگاههای مختلفی چون : تنزیه ، تشبیه و اثبات بلاتشبیه وجود دارد که دیدگاه معتبر و مورد تأیید نهج البلاغه دیدگاه اخیر است.ج) توحید مراتب آن : 1- توحید نظری . 2- توحید عملی.توحید نظری دارای مراتبی است که عبارتند از : 1- توحید ذاتی . 2- صفاتی . 3- افعالی.فصل اول:توحید ذاتی : این مرتبه از توحید متضمن دو معناست : الف : خداوند متعال وجود یکتاییاست که برای او نظیر و همتایی فرض نمی شود . ب : ذات خداوند بسیط بوده از هرگونه ترکیب عقلی و خارجی پیراسته است.براهین نهج البلاغه در اثبات توحید ذاتی :1-اگر برای پروردگارت شریکی می بود پیامبرانش بسوی تو ارسال می شدند.2-اگر برای پروردگارت شریکی می بود با آثار خلقت و صفات او آشنا می شدی.3-خدا هستی مطلق است و هستی مطلق قابل تعدد نیست.4-شباهت پدیده ها گواه بر عدم شبیه و مثل برای خداست.خداوند متعال ماهیت زاید بر ذات ندارد . زیرا اولاً ماهیت لازم با امکان ذاتی است . ثانیاً فرض ماهیت برای خدا دو جهت فعل و قبول را در ذات لازم دارد که محال است . ثانیاً در صورت ماهیت داشتن خدا ، تقدم وجودی ذات واجب بر وجودش لازم می آید که محذور دور است و محال . رابعاً چنانچه خداوند ماهیت داشته باشد ، ماهیت حضرتش ، تحت مقوله جوهر ، مندرج باشد و اندراج ماهیت خدا در مقوله جوهر به ترکب ذات خداوند از جنس و فعل می انجامد.وحدت حقه حقیقیه الهیه از نحوه وجود منحصر به فرد باری تعالی انتزاع شده که بدین معناست که خداوند ، دوم و ثانی برای او فرض نمی شود ، بلکه فرض دوم برای حضرتش محال است . « کل مسمی بالوحده غیره قلیل» الاحد لابتاویل عدد.فصل دوم :توحید ذاتی : عبارت است از عینیت تمام صفات ذاتی با یکدیگر از طرف دیگر است و تکثر و تعددی هم که در صفات مطرح است از ناحیه مفهوم است نه مصداق و وجود.براهین نهج البلاغه در اثبات توحید صفاتی :الف) اطلاق و عدم تناهی صفات ( الذی لیس لصفته حد محدود).ب ) بساطت ذات حق تعالی.ج ) وجوب ذاتی حق تعالی ، ایجاب می کند که ذات حضرتش واجد همه صفات کمالیه باشد زیرا واجب الوجود من جمیع الجهات واجب است.تقسیم اوصاف خداوند : 1- صفات ایجابیه ثبوتیه . (جمال) 2- صفات سلبیه تقدیسیه ( جلال).صفات ثبوتیه : اوصافی است که از کمال حکایت کرده ، خدا به آنها متصف است.اوصاف سلبیه : بیانگر معنای سلبی است و دلالت بر نقص و محدودیت دارد که ذات حضرتش از آنها پیراسته است.اوصاف ذاتی : اوصافی است که ذات حق تعالی برای انتزاع آنها کافی است و سلب این صفات از خدا محال است . مثل حیات . اوصاف فعلی : اوصافی است که برای انتزاع آنها علاوه بر فرض ذات خداوند وجود مخلوق نیز لحاظ می شود . مثل : خالق ، رازی .....آراء مختلف در خصوص چگونگی اتصاف ذات خداوند به اوصاف ذاتی :الف) دیدگاه حکماء و متکلمین اسلامی ، شیعی : عینیت مصداقی و تغایر مفهومی اوصاف ذاتی.ب : اشاعره : اوصاف ذات زاید بر ذات و ملازم با آن است.ج : کرامیه : اوصاف ذاتی زاید بر ذات و حادث می باشد.د : معتزله : ذات باری تعالی از اوصاف نیابت می کند.ه : عده ای از معتزله : تأویل اوصاف ذاتی به معنای سلبی . مثلاً عالم بودن خدا به معنای جاهل نبودن است.اوصاف سلبی خدا از نهج البلاغه :1-خدا جسم نیست . 2- خدا مکان ندارد . 3- در مرتبه حق تعالی زمان ملحوظ نیست . 4- حرکت و سکون در خدا متصور نیست . 5- خدا منفعل و متأثر نمی شود.اوصاف ثبوتی و جمال خداوند :1-قدرت : شییء از روی آگاهی به خیر بودن فعل و داشتن اختیار در برگزیدن آن ، مبدأ فاعل برای آن باشد.2-علم : علم خداوند از سه جهت قابل بحث است . الف : علم خدا به ذات خود : خداوند مجرد تام است ، نزد خود حضور دارد پس خدا به ذات خود عالم است . ب : علم خدا به مخلوق در مرتبه ذات : خدا همة کمالات مخلوق را به نحو اکمل و اتم داراست پس علم خدا به ذات خود علم به مخلوق نیز می باشد . ج : علم خدا به مخلوق در مرتبة مخلوق : در این زمینه دیدگاههای مختلفی وجود دارد ، عده ای از فلاسفه چون ملاصدرا و علامه طباطبائی معتقدند که علم خدا به مجردات ، به خود مجرادت تعلق می گیرد و علم خدا به موجودات مادی به صور عقلیه آنها تعلق می گیرد ولی از نظر شیخ اشراق و ملاهادی سبزواری علم خدا به مادیات به وجود مادی آنها تعلق می گیرد.3-حیات : حیات به معنای مبدئیت برای ادراک و فعل است.4-سمیع و بصیر : مقصود بینایی و شنوایی خداوند ، علم حضرتش به همة جزئیات و جریانات عالم هستی است.5-ازلیت خداوند: حضرت امیر (ع) از حدوث حوادث و اشیاء بر ازلیت حق تعالی استدلال می کند.ازلیت حق تعالی غیر زمانی است زیرا زمان در مرتبة الوهیت ، متصور نیست . ( لاتصحبه الاوقات – سبق الاوقات کونه).6-اولیت و آخریت : اول بودن خداوند ، به معنای سابق نداشتن است نه آنکه ثانی دارد زیرا اولیت خدا اولیت عددی نیست تا دوم داشته باشد . مقصود از آخر بودن خدا این است که همة اشیاء به او منتهی می شوند . ( باولیته وجب ان لا اول له و بآخرته وجب ان لا آخرته).7-اراده : عده ای از حکماء ( بوعلی و ملاصدرا) اراده الهی را همان علم حضرتش به نظام احسن و اصلح هستی در شکل اتم و اکملش می دانند و از نظر ایشان اراده از اوصاف ذاتی است . ولی علامه طباطبائی این نظریه را رد کرده ، آنرا به جعل اصطلاح نزدیکتر می داند تا یک مطلب مستدل و برهان بردار . وی ارادة الهی را از اوصاف فعلی خدا دانسته که از فعل حضرتش انتزاع شده است.8- کلام خداوند : کلام به معنای فهماندن ما فی الضمیر به مخاطب است . گر چه افهام مطلب در انسان بوسیله نطق و زبان و احیاناً اشاره صورت می گیرد ولی کلام با این حدود اعتباری متعارف از خداوند سلب شده ولی از لحاظ خواص و آثارش برای خدا ثابت است.