بررسی تطبیقی سعادت از دیدگاه افلاطون، ارسطو و امام محمد غزالی
امیر خواص
پایگاه اطلاع رسانی حوزه
1387
مسئله سعادت از مباحث اصلی اخلاق و فلسفه اخلاق است که از قدیم تا امروز مورد توجه فیسلوفان و عالمان بوده است به گونه ای که برخی از مکاتب اخلاقی به نام سعادت گرا خوانده شده اند در این رساله ما به بررسی تطبیقی سه نظریه ارجع به سعادت پرداخته ایم. اول نظریه افلاطون که در مباحث خود بدنبال تبیین سعادت و ویژگی های انسان کامل است، افلاطون نقش مهمی برای معرفت و شناخت حقایق ثابت یعنی «مثل» به ویژه «مثال خیر» قایل است و در ابتدا به تبع سقراط فضیلت را مترادف با معرفت می شمارد و همین معرفت مثل را سعادت می داند امام در نهایت سعادت را یک امر مرکب از «فضیلت»، «معرفت عقلی» و «لذت» قلمداد می کند که این لذت هماهنگ با فضایل است نه در تقابل با آنها. به ارسطو در مباحث اخلاقی اش دو نظریه یا تفسیر را در مورد سعادت نسبت داده اند یکی اینکه او سعادت و خیر اعلی را همان «معرفت» و «تأمل عقلی» می داند که کارنوس است، طرفداران این تفسیر مطالب کتاب اول را زمینه ساز این تفسیر (تفسر غالب) می شمارند. تفسیر دوم که تفسیر جامع نامیده می شود «خیر اعلی» و سعادت را در زندگی اخلاقی تؤام با تفکر و تأمل می داند یعنی تفکر و تأمل باید همراه انجام فضیلت های اخلاقی باشد، طرفداران این تفسیر بر مطالب کتاب اول تأکید دارند و کتاب دهم را یا تعارض با کتاب اول می شمارند یا بگونه ای بین این دو جمع می کنند. در این رساله شواهد تفسیر جامع ترجیح داده شده وآن را نظریه ارسطو تلقی نموده ایم. غزالی برای سعادت انواعی را بر می شمارد و برترین سعادت انواعی را بر می شمارد و برترین سعادت را که همان سعادت اخروی است از راه علم و عمل و کسب فضایل مختلف قابل تحصیل می شمارد، او فضایل را به انواع مختلف «الهیاتی»، «فلسفی»، «عرفانی» و .... تقسیم می کند و بالاترین فضیلت را «عشق» می داند که در جهان آخرت به صورت مواجهه با خداوند و رؤیت او متجلی می شود، این سعادت را ذومراتب می داند که وابسته به میزان عشق به خداوند در دنیا می باشد، همین سعادت است که بالاترین لذت معنوی را همراه دارد. در پایان رساله هم نگاهی به سعادت در آیات و روایات نموده ایم و تحقق سعادت از دیدگاه اسلام را متوقف بر «ایمان» و «عمل صالح» که برخاسته از انگیزه ای درست و نیت پاک است دانسته ایم.