نگاهی تاریخی به موانع ورود فلسفه به حوزه های عملی در برخی از فیلسوفان مسلمان
عظیم حمزئیان
با نگاه اجمالی به تاریخ تفکر فلسفی در حوزه اسلامی، از دیدگاه عملگرایانه، این مسئله روشن میگردد که برخی از فیلسوفان مسلمان علاوه بر بهر مندی از ابداعات جدید در حوزه فلسفه، درباره نیازهای جاری زمان خود، در علوم مختلفی چون تعلیم و تربیت، سیاست و کشورداری، اخلاق و تربیت دینی یا رسمی، امور نظامی و کشوری و دفاعی، تبحر داشته و کتابهایی نگاشته اند؛ علاوه بر اینکه گاه خود نیز عهده دار مناصبی در این حوزه ها بوده اند. اما تعداد زیادی هم هستند که تنها ابداعاتی در حوزه های نظری داشته اند و به مباحث عملی نپرداخته اند؛ اگرچه با گسترش مباحث روش شناسی، آراء عملی از اندیشه ها و افکار آنان قابل استنتاج است. این مشکل در ابتدای تاریخ فلسفه اسلامی کمتر بچشم میخورد اما با گذشت زمان و بخصوص مدتی پس از حمله مغول شکل فراگیری به خود گرفت. مشکل چه بوده است؟ آیا چنانکه برخی ادعا میکنند ماهیت فلسفه اسلامی موجب این امر گشته یا مسائل و مشکلات دیگری دخالت داشته اند؟ ضرورت پرداختن به این مسئله با توجه به شرایط امروز و لزوم بهره گیری از دانش بومی و علوم اسلامی در تدوین سرفصلهای علوم انسانی برای کشورمان، آشکار میگردد. طرح این مسئله از یکسو متأثر از نیازها و مشکلاتی است که جامعه امروز گرفتار آن است و از سوی دیگر لزوم بکارگیری تلاشها و کوششهای گرانمایه و عظیمی را نشان میدهد که از این متفکران و اندیشمندان سرچشمه گرفته و نادیده انگاشته شده است.نتایج بررسیها نشان میدهد که استنتاج اقدامات عملی از اندیشه های نظری با موانع و مشکلاتی همراه است که در طول مقاله به آنها پرداخته شده است. این مشکلات و موانع را میتوان در سه بخش جای داد: برخی از این موانع مربوط به تواناییهای فیلسوفان و دانشمندان است، برخی مربوط به ماهیت اندیشه و فلسفه آنها از نظر روش شناسی و برخی نیز ناشی از دشواریهای عبور از نظر به عمل مقاله حاضر بشیوه تحلیلی ـ تاریخی درصدد است هر یک از این موانع را مورد بررسی قرار دهد.