روش شناسى نظریه پردازى در حوزه علوم انسانى؛ تأمّلى بر رویکرد اندیشمندان اسلامى
حسن دانایى فرد,حسین بابایى مجرد
در قاموس فلسفه علم، فرایند توسعه دانش بر سه رویکرد استقرایى، ابطال گرایانه و پارادایماتیک بنا شده است. گرچه هستى شناسى، معرفت شناسى و روش شناسىِ هرکدام از این رویکردها با هم متفاوت اند، ولى نسبى گرایى و قائل بودن به عدم دستیابى به معرفت کامل و ثابت نسبت به حقیقتْ رگه مشترک هر سه است. نگارندگان نوشتار حاضر قصد دارند تا ضمن معرفى اجمالى رویکردهاى سه گانه بالا و تبیین هستى شناسى، معرفت شناسى و روش شناسى آنها، معرفى مستوفایى از رویکرد اسلامى نسبت به توسعه علم ارائه دهند. رویکرد مختار در این مقاله اجتهاد متوسط مى باشد که علل چهارگانه فاعلى، مادّى، صورى و غایى را مطمح نظر قرار مى دهد و خروجى آن مفید علم و اطمینان عقلایى و بالتبع حجّت شرعى است. در این رویکرد، دستیابى به حقیقت در پرتو رجوع به عقلِ مبرهن و نقل داراى حجّیت میسور است، حقیقتْ نسبى تلقّى نمى شود، و مبانى و اصول در بستر زمان و مکان متغیّر نمى باشند. همچنین، مبناى این رویکردْ جهان بینى الهى است و تعامل علم و فلسفه در آن ابزارى در جهت رفع عیبناکى علوم روز شمرده مى شود.
منابع نقلى و عقلى;اجتهاد متوسط;اسلام;علوم انسانى;نسبى گرایى;مطلق اندیشى;نظریه پردازى;دلایل نقلى و عقلى;حجیت شرعى;روش شناسى;منابع نقلى و عقلى; اسلام;تولید علم;