نجات، غایت اساسی ادیان است که بسته به زمینه های فرهنگی مختلف از دینی تا دین دیگر معانی متفاوتی به خود می گیرد. در چارچوب هر یک از سنت های دینی نیز مفهوم نجات دچار تحول وتغییر می گردد. در تاریخ سه دین ابراهیمی و به خصوص در تاریخ سنت اسرائیلی، شاهد مراحل مختلف تحول مفاهیم دینی و از جمله مفهوم نجات می باشیم. یکی از مؤلفه های اصلی این مفهوم در سنت های مذکور، منجی محور بودن آن است، یعنی در قیاس با برخی ادیان شرقی، نه خودانسان بلکه خداوند عهده دار عمل نجات انسان و یا انسان و جهان، هر دو است. در اینجا نجات همچون پرستش توحیدی است. بار به حضور یک عامل انسانی در نجات جمعی این جهانی،باوری است که در مراحل سپس تر تاریخ این ادیان، بروز بیشتری دارد. به موازات آخرالزمانی،فرجامین، کیهانی و معنوی تر شدن مفهوم نجات، چهرة منجی مورد انتظار نیز آسمانی وفرجامین تر می شود. باور به نجات و منجی فرجامین در ادیان کهن تر خاورمیانه از جمله و به خصوص در دین زرتشتی دارای سابقه است. اعتقاد به یک نجات بخش انسانی در دین زرتشتی،بر خلاف ادیان ابراهیمی، با مفهوم خدا و نجات در آن دین، دارای سازگاری بیشتری است، و لذاظهور این باور نیز در سنت مزبور از پیشنة بیشتری برخوردار است. با توجه به تماس تاریخی فرهنگ های زرتشتی و اسرائیلی، تأثیر اولی بر دومی در مقوله فرجامشناسی و منجی باوری بسیارمحتمل است. اسامی، عناوین، ویژگیها کارکردهای چهره های نجات بخش در سنت های ابراهیمی، متناسب با مفاهیم مختلف نجات در این سنت ها، با یکدیگر تفاوت دارند. مسیحا،پادشاهی است که قوم اسرائیل را به سرزمینش باز می گرداند و پادشاهی داوودی را احیا می نماید؛مسیح، پسر خداوند است که بر گناه و مرگ غلبه می یابد، و در عین حال پادشاهی خداوند را برقرارمی سازد؛ مهدی، امامی است که به مثابه جانشین پیامبر اسلام(ص)، رهبری سیاسی جامعه اسلامی را از حاکمان غاصب سلب می نماید و آن را همراه با رهبری دینی توأمان بر عهده می گیرد. درمحافل مختلف دینی - سیاسی مراحل مختلف تاریخی، تصویر و تصور ناظر به این نجات بخشان دچار جرح و تعدیل می شود. انتظار ظهور نجات بخش نیز در طول تاریخ هر یک ازسنت های مزبور همواره یکسان نبوده است. معمولا در دورة نخست شکل گیری انتظارات منجی باورانه، توقع بر آن است که چهره نجات بخش در آیندة نزدیک ظهور خواهد نمود. تأخیردر ظهور، از طرفی موجب یأس در باورمندان می گردد، و از طرف دیگر سنت پیشگویی زمان وعلائم ظهور شکل می گیرد. با فرا رسیدن زمان پیشگویی شده و عدم تحقق آن، موعد ظهور به آیندة دورتر و یا به آخرالزمان به تعویق می افتد. وجود سنت مزبور باعث می شود که به خصوص در دوره های رنج و سختی، برخی چهره ها و گروهها به عملگرایی روی آورند، و خود رانجات بحش یا پیشاهنگ و زمینه ساز او معرفی نمایند. نهادهای رسمی در تاریخ سنت های ابراهیمی، پیروان را از عملگرایی و تعجیل در امری که خداوند برای آن زمان معینی را مقررداشته، برحذر داشته اند که این کار دخالت در امر خداوند محسوب می شود.