ارتباط و آمیختگی تشیع و تصوف به چند قرن قبل از صفویان و بنا به قولی به قرون آغازین اسلام باز می گردد، ولی با ظهور صفویان، رنگ و لعابی دیگر یافت و شدت گرفت. در این دوره، فقیهان صوفی مشرب و صوفیانی که فلسفه مشا را با تصوف در آمیخته بودند، زیاد شدند. از فقیهان صوفی مشرب این دوره می توان شیخ بهایی و شاگرد نامدارش محمدتقی مجلسی (پدر علامه مجلسی) را نام برد . یکی دیگر از این فقیهان ملامحسن فیض کاشانی است .وی را پیرو طریقه نوربخشیه و صوفی وحدت وجودی دانسته اند. از فیلسوفان نامی این دوره می توان میرداماد، ملاصدرا و ملا رجبعلی تبریزی را نام برد . ملارجبعلی یک صوفی به تمام معنا بوده که حکمت مشا تدریس می کرد. قاضی سعیدقمی که خود یک عارف و صوفی به تمام معناست، از شاگردان دو مکتبی است که هر دو وامدار عرفان و تصوف هستند. او قبل از آن که یک فیلسوف یا مفسر باشد، یک صوفی و به تعبیر بعضی از معاصران یک عارف است. او با آشنایی با افکار حکمت مشا و اشراق و متعالیه و تحقیق در احادیث و معارف اهل بیت دست به تالیف زد و احادیث کلامی را شرح نمود. در این نوشتار به شرح زندگانی و آثار وی پرداخته، اندیشه های کلامی وی را کاوش می کنیم.