اگوستین ، با ارائة نظریه ای دربارة اشراق الهی ، روشنایی ناشی از تجربة اشراقی خویش یا تحوّل اشراقی درونی ناشی از ایمان خود را به عنوان سرچشمة معرفت عقلی بشر، قرار داد . اگوستین ، حقیقت ویقین اصلی را در تجربة اشراقی ایمانی خویش یا درنور ناشی از ایمان مسیحی خویش مشاهده کرد وسپس به قلمرو معرفت عقلی بشر سرایت داد. لذا نورعقل بشر ، از نظر اگوستین ، انعکاسی از نور وحی وکاملاً فرع برآن است . حکم حقیقی وحقیقت راستین ، هردو ازآن خداست و به قلمرو وحی تعلق دارد و حکمی که از سوی عقل بشر صادر می شود وحقیقتی که درمی یابد ،هر دو عاریتی است . بنابراین اشراق و افاضة الهی مقدم بر فعالیت عقل بشر است . سخنان اگوستین درباره مسئله شناخت از منظر تجربة اشراقی ایمانی اوست و به همین دلیل است که اگوستین دوست دارد در معرفت شناسی خویش اصطلاح «نور» را به کار می برد و ازخدا به خورشید معقول یا نور معقول تعبیر می کند . این نور منشأ حقیقت وشناخت است وعقل ما برای شناخت حقیقت به کمک وفیض ودخالت نور الهی نیاز دارد. از نظر اگوستین نور ناشی از وحی مسیحی ، نوری معقول است که عقل بشر را منّور می سازد .نور ناشی از ایمان به کلمة الهی که خود منشأ حقایق (مُثُل) است،حقایق ازلی را برای عقل ما روشن می سازد. در تفکر اشراقی اگوستین،نفوذ عنصر عقلی افلاطونی ، هویداست، اما آنچه در ورای این عقل گرایی و منشأ آن قرار گرفته است،اشراق نور کلمه الهی است.اگوستین با قرار دادن مثل افلاطونی در نور کلمه الهی،هر حقیقتی را به وحی باز گرداند.حقایق ازلی و ابدی در اندیشه الهی هستند و از منبعی در ورای عقل، به عقل بشر اشراق می شوند. بدیهی است که در چنین تفکری، شناخت حقیقت با عقل محض، میسر نیست.زیرا خدا متعلق اندیشه نیست، بلکه شخص یا اراده ای است که خود را در وحی متجلّی ساخته است.او خود منشأ هر گونه شناختی است و بدون تابش نوری که از جانب او می آید، عقل قادر به شناخت حقیقت نیست . تلفیق حقیقت اشراقی ناشی از وحی وحقیقت عقلی و مبدأ (منشأ) قراردادن حقیقت اشراقی ناشی از وحی برای حقیقت عقلی، موجب شده است که نظریة «اشراق» معما گونه شود. درتفکر اشراقی اگوستین نورعقل بشر نوری عاریتی (انعکاسی) است،که ازجانب نورالهی، که فراتر از عقل بشر است ، برعقل انسانی می تابد و سبب می شود که حقایق کلی و ضروری برای عقل ما روشن شود. نورعقل الهی (نور کلمة الهی) نور مضیء است و نورعقل بشر،نوری انعکاسی که فقط پرتوهایی از آن نور را دریافت می کند. همة حقایق کلی و ضروری که عقل ما در می یابد بر اثرتابش و افاضةنور الهی است . بدین ترتیب ،خورشیدی را که اگوستین درمرکز جهان عقلی قرار داد و دررسالة دربارة تثلیث عنوان کرد که حقایق ازلی را برای عقل ما روشن می سازد همان نور کلمة الهی یا نورخدای وحی است و این معنای جمله ی اگوستین است که می گوید : «ایمان می آورم تا بفهمم.» علم از نظر او نوری است که از جانب خدا برعقل بشری می تابد وبدون فیض و اشراق ربانی تحقق ناپذیر است. درتفکر اگوستین «معرفت»، لطف و عطای الهی است ، اشراقی است که از بالا (ازجانب خدا ) می آید و بدون آن عقل بشر تهی است و نمی تواند به حقیقت شناخت حاصل کند. در این اندیشه، برای اینکه عقل بشر، حقیقت رابیابد باید به نور الهی منوّر گردد ونور ناشی از ایمان (نور کلمة الهی) ، عقل بشر را اشباع سازد.