در تفسیر قرآن با رویکردهای متفاوتی روبرو هستیم که هر کدام از آنها به شیوه ها و مناهج گوناگونی تقسیم می شود. ازجمله آنها رویکردهای: عقیدتی، علمی، عقلی- اجتماعی نوین، ادبی و رویکردهای منحرف. آن چه در این جا مدنظر است، رویکرد ادبی است که به دو شیوه: بیانی و تذوق ادبی تقسیم می شود.منهج بیانی بر اسلوب نظمی بی نظیر و نیکو تکیه دارد که مخالف با اسالیب معمول عرب است، و صور بیانی که متشکل از بدیع ترین و فصیح ترین واژگان و صحیح ترین معانی می باشد. اما تذوق ادبی بر پایه توازن بین ذات و موضوع استوار است و تذوق در قرآن کریم، حرکتی روانی و گرایشاتی ذاتی و درونی است که ناخودآگاه بر انسان تاثیر می گذارد. رویکرد ادبی از آن جهت حائز اهمیت است که قرآن، ادبیات و فصاحت و بلاغت خویش را موضوع معجزه و آیت بودنش معرفی می کند و دیگران را نیز در این زمینه به مبارزه می طلبد. بنابراین برای مفسران بسیار ارزشمند خواهد بود تا پرده از اعجاز ادبی و بلاغی قرآن بردارند. با توجه به اهمیت این موضوع، دو تفسیر ادبی مهم (تفسیرالکشاف و التفسیرالبیانی للقرآن) را که یکی مربوط به دوره های نخست و دیگری مربوط به دوره معاصر می باشد، مورد مقایسه قرار گرفته است.مهمترین نتیجه این پژوهش اینست که رویکرد ادبی با شیوه بیانی جایگاه والایی در فهم و تفسیر کلام الهی دارد و با پیشرفت علوم بلاغی تفاسیر ادبی هم رو به تکامل گذاشته تا آنجا که برخی از مفسران معاصر بر متقدمان تفوق یافته اند که از میان آنها می توان عائشه عبدالرحمن را نام برد که با بهره بردن از تلاش های استادی چون زمخشری، تفسیری به مراتب کامل تر و زیباتر از قرآن کریم ارائه داد.