در این جستار پارکینسون با اشاره به رابطه علیت و تبیین و طرح این پرسش که آیا از اصطلاح «علت» در کاربردهای مختلف آن معنای واحدی اراده می شود یا نه، به بافت و زمینه و شیوه طرح علل چهارگانه نزد ارسطو می پردازد و به تحولی که در فهم این بحث در اثر ترجمه های یونانی به لاتینی اتفاق افتاده است، اشاره می کند؛ سپس به منظور بررسی شیوه های کاربرد واژه «علت» به بیان هیوم از این مفهوم و سه ملاک وی برای تشخیص رابطه علّی و معلولی توجه می کند و دو تفاوت عمده بیان هیوم و جان استوارت میل را برمی شمارد. آن گاه دیدگاه کالینگوود در باب سه معنای مختلف علت به تفصیل بررسی می کند و با مقایسه علت تاریخی کالینگوود با علت غایی ارسطو، از تبیین غایت شناختی سخن به میان می آورد و دو نوع غایت شناسی درونی و بیرونی را از هم متمایز می سازد و آرای راسل، دیویدسن، تایلر، بنت و وودفیلد را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که به منظور ارایه تبیینهای غایت شناختی باید افزون بر شناسایی معلول یک علت، از دیدگاهی خاص حکم به خیر بودن آن معلول کرد؛ بنابراین، نوع تبیین مستلزم هم مؤلفه ای علّی است و هم مولفه ای ارزشی.