در میان موضوعات و رشته های مختلف فلسفه، هستی شناسی وضع خاصی دارد؛ چنان که از یک سو، برخی فیلسوفان وجود چنین موضوعی را انکار می کنند و برخی دیگر آن را اصلی ترین و بلکه تنها مساله فلسفه می دانند.نویسنده در این مقاله پس از اشاره به تاریخچه بحث از وجود در یونان باستان به نظر ارسطو در باب تقسیم بندی علوم و بیان برخی از اشکالات آن می پردازد، از جمله اینکه طبق آن تقسیم بندی باید دو شاخه امور عامه و الهیات، به عنوان علم واحدی در نظر گرفته شوند و این علم واحد موضوع واحد می خواهد. یافتن این موضوع واحد به ویژه با توجه به تشتت سخنان خود ارسطو، منشا اختلاف بسیاری از فیلسوفان شده است که به ویژه باید به پاسخ فلاسفه پیش از ابن سینا و راه حل ابن سینا و فیلسوفان متاثر از او اشاره کرد که معتقد بودند مجموع امور عامه و الهیات به معنای خاص، فلسفه اولی یا الهیات به معنای عام را تشکیل می دهد و بحث از وجود خداوند از مسایل فلسفه اولی است و نه موضوع آن.نویسنده پس از بررسی برخی از اشکالات وارد به نظر ابن سینا، به تقریر تفصیلی آرای علامه طباطبایی در باب موضوع فلسفه اولی و تحلیل ابعاد مختلف آن می پردازد و در پایان و در مقام جمع بندی، به سلسله نکاتی از جمله ضرورت تفکیک اصل متافیزیک از آثار موجود در بحث متافیزیک، ملاحظات ضروری در تعریف متافیزیکی و بیان موضوع و مسایل آن اشاره می کند.