کارل بارت در دوره میانی حیات الاهیاتی خود، تحت تاثیر دیدگاه های کیرکگارد، به تقابل میان خداوند و انسان اعتقاد داشت و این تقابل را بر اساس مواجهه وجودی میان خداوند و انسان سرگشته و حیران در بحران ایمان تفسیر می کرد، لیکن در نگارش دوباره کتاب اصول عقاید کلیسا تغییر عقیده داد و با الهام از کتاب مقدس، دیگر نه از تقابل میان خداوند و انسان، بلکه از وحدت میان خداوند و انسان سخن گفت، چرا که بنابر آموزه تجسد خداوند در عیسی مسیح، نه تنها هیچ تقابلی میان خدا و انسان وجود ندارد، بلکه نوعی یگانگی میان آن ها برقرار است.