نشانه شناسی دریدا در غزلیات مولانا با تاکید بر ساختارشکنی
فرهاد کاکه رش
زنجان
زمستان/ 1388
دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان
شالوده شكنی، امروزه نيز هم چنان به عنوان يكی از موضوع های نقد جديد در متـون ادبـیقابل بحث و فحص است. عرفان اسلامی از آغاز پيدايش تا دوران اوج آن (قرن هفتم و هشتم)تجلّيگاه و آينه تمام نمای نوجويی ها و تازگی ها و عادت ستيزی ها بوده اسـت. در ايـن ميـانآفتاب عالم تاب شعر و عرفان حضرت جلال الدين محمد، مولـوی بلخـی، چهـره مشعشـع وتابان آن خرق عادت ها و تازگی ها يا به تعبير امروزی، ساختارشكنيهـا اسـت. در ايـن مقالـهتلاش شده است با نگاهی گذرا به غرليات پر شور مولانا و گشت و گذاری در فـرم، محتـوا وزبان شعرياش، نموده هايی از ساختارشكنی هـای او نشـان داده شـود. آن جـا كـه نشـانه هـا،نظامهای نمادين هستند و نظام های نمادين نوعی آشتی ميان خواننده و معنا يا پلی بين آنهاست،سعی شده با بررسی اصول حاكم بر ساختارشـكنی چـون تقابـل هـای دوگانـه، مـرگ مولّـف،افق های امتزاج يافته و ساخت شكنی و حضور، با معرفی غزليات مولانا و نشـانه هـای محـوریآن، نوعی تطبيق صورت گيرد. اين در حـالی اسـت كـه خواننـده كـلام مولـوی در فضـای آنمحو می شود و هر كس در حد فهم خويش برداشت می كند. نشانه ها و رمزهـا در شـعر مولانـافقط اصول حاكم بر ميراث تصوف نيست بلكه ابداع مولانا در به كار گرفتن نشـانه و انتقـال واهداف و معانی آنهاست.