بررسی اصل معرفت و خداشناسی از دیدگاه مولانا در مثنوی و مقایسه آن با جهان بینی شبستری در گلشن راز
عباسی منتظری لیلی, فرهادی نوازاله
معرفت و خداشناسی شرط اساسی ورود به طریقت و نیل به حقیقت است. در واقع تلاش انسان همواره بر این مبنا بوده است تا حقانیت ذات خداوند را از راه های مختلف شناخته و از این رهگذر حس فطری پرستش را در درون خویش ارضا نماید، هرچند که هنوز هم بعد از گذشت قرون متمادی نتوانسته است به کنه ذات حق تعالی پی ببرد و تلاش وی در این زمینه در حد و مرز اندیشه محدود مادی تاحدودی ناکام مانده است. اگرچه در طول تاریخ افراد بسیاری این اصل و جنبه های مختلف آن را بررسی کرده اند، اما به نظر می رسد صوفیه ژرف تر به این موضوع پرداخته اند؛ خاصه عارفان بزرگی نظیر مولانا جلال الدین محمد بلخی و شیخ محمود شبستری. این مقاله کوششی در جهت بررسی جهان بینی این دو عارف در حیطه مساله معرفت و چگونگی رسیدن به شناخت بهتر خداوند است.