فلسفه از «موجود» بحث مى کند؛ موجود معمولا به وجود و ماهیت تحلیل مى شود. فیلسوفان، با تأمل در وجود و ماهیت، اصالت را به وجود داده اند. عدّه اى از آنها وجودها را متباین دانسته اند؛ ولى حکماى متعالى به تشکیک در وجود روى آورده، و تباین در وجودها را نفى کرده اند. از سوى دیگر، اهل معرفت وجود را واحد شخصى دانسته اند. ملاصدرا، با تامل ژرف تر، کثرت وجود را به مظاهر حقیقت وجود برگردانده و حقیقت وجود را که همان وجود خداست، مانند اهل معرفت، یک واحد شخصى دانسته است. از این رو، کثرت تشکیکى را به وجودهاى معلولى برگردانده که مظاهر آن حقیقت اند و بین حقیقت وجود و مظاهر او تشکیک نیست، مگر به اعتبار. ادعاى اهل معرفت که حقیقت وجود واحد شخصى است و مابقى مظاهر اویند، از سه راه قابل اثبات است: اول از راه بى نهایت بودن واجب الوجود؛ دوم از راه عین الربط بودن ماسواى واجب به او؛ و سوم از راه تعریف تشکیک و خاصیت واجب بالذات. بنابراین، فلسفه ملاصدرا که از اصالت وجود آغاز شده و به وحدت شخصى وجود رسیده، وجودات متکثّر را مظاهر آن واحد شخصى دانسته است.
وجود رابط;سفسطه;توجیه کثرت در عالم;ماهیت;منشا کثرت;ماهیت نداشتن خداوند;انحصار وجود در واجب;تشکیک در ظهورات وجود;اصالت وجود امکانی ;برهان عدم تناهی واجب الوجود;ماهیت خداوند;اعتباریت ماهیت;علیت;اصالت وجود;احکام کثرت;