رابطۀ اخلاق و دین موضوعی است که میتوان آن را در تمام سیر تاریخ فلسفه و در تمامی دستگاههای فلسفی بررسی کرد. اما با مباحثی که کانت در باب عقل عملی و جدایی آن از عقل نظری عنوان کرد و در پی آن مباحث متافیزیکی و الهیاتی را به حیطۀ عقل عملی کشاند، رابطۀ اخلاق و دین جلوۀ دیگری پیدا کرد. کانت با آنکه تمامی براهین اثبات وجود خدا را رد میکند، اخلاق را متضمن باور به خداوند میداند. پس از کانت حکمای ایدهباور آلمان برای رفع شکاف بین عقل عملی و نظری گام برداشتند و دیدگاههای نوینی را با توجه به دستاوردهای کانت ارائه کردهاند. این روند تا به هگل بهصورت برجسته امکان بررسی دارد. هگل بهعنوان برجستهترین ایدهباور آلمانی مطلق را در برابر جدایی و محدودیتهای سوژه و ابژه مینهد. به عقیدۀ هگل شاید دین نیز در حوزۀ آگاهی یا نظر قرار گیرد و همچنین ذات و صفات خداوند در حوزۀ نظر شناختنی باشد. به اینترتیب در فلسفۀ هگل از یک سو نیاز چندانی به برهان اخلاقی کانت احساس نمیشود و از سوی دیگر مبانی کانت در رسیدن به خدا از طریق عقل عملی، در حوزۀ اخلاق ناکافی بهنظر میرسد.