در طول تاریخ تفکر بشر دیدگاه های مختلفی پیرامون جایگاه عقل در کسب اعتقادات دینی وجود دارد .بعضی به عقل چندان بهایی نداده و درباره آن راه تفریط را پیش گرفته اند و برخی نیز همچون فلاسفه انتظار زیادی از آن دارند و در مورد قدرت و محدوده عقل راه افراط را طی کردهاند.اما حقیقت این است که داوری در مورد نقش عقل در کسب معارف دینی به سامان نمی رسد مگر اینکه حقیقت و توانایی ها و محدودیتهای آن به صورت دقیق شناخته شود.این نوشتار در پی پاسخ به این سؤال اساسی است که نقش اثباتی و سلبی عقل در قبال اعتقادات دینی چیست ؟بدین معنا که در چه حیطهای می توان اعتقادات دینی را به کمک عقل ثابت کرده و نشان داد و نیز چه محدودیت هایی متوجه معارف عقلانی می باشد.برای رسیدن به پاسخی دقیق برای پرسش فوق، ابتدا می بایست تعریف صحیحی از عقل ارائه شود.با توجه به دریافت درونی انسان ها به عنوان واجدان عقل و نیز تذکر آیات و روایات اسلامی به این نتیجه رسیدهایم که عقل نوری است که از جانب خداوند متعال داده شده و انسان های عاقل به جهت واجد بودن آن، از مجانین، اطفال و ...متمایز می شوند .به سبب آن درست از نادرست تشخیص داده می شود و در این تشخیص، فرقی میان حوزه نظری با حوزه عملی وجود ندارد .علاوه بر این عقل به انسان حکم می کند که خوبی ها را اختیار کند و بدی ها را ترک نماید لذا بر اساس آن عاقلان شایستگی مدح و ذم پیدا می کنند .این نور الهی معصوم بوده و در کشف کردنش دچار خطا نمی شود و البته حجیت ذاتی نیز دارد.اگر چه عقل معصوم می باشد با این حال به اعتراف قریب به اتفاق اندیشمندان و تصریح آیات و روایات اسلامی و نیز دریافت درونی همه انسان ها، دارای حیطه ی کارایی مشخصی می باشد که خارج از این حیطه نه تنها نمی تواند سودمند باشد بلکه تکیه بر آن موجبات گمراهی صاحبش را فراهم می آورد.با در نظر گرفتن دو امر فوق یعنی(تعریف عقل و ویژگی های آن) و(وجود محدودیت در ادراکات عقلی)به بررسی نقش عقل در پنج مسئله(توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد)و حیطه کارایی آن در این مسائل پرداختهایم.نشان دادهایم که اصلی ترین موضوع عقل در مسئله توحید، خروج از دو حد تعطیل و تشبیه است .به این معنا که عقل از توانایی اثبات (وجود صانع) و(نقص ناپذیری او) برخوردار است .نقص ناپذیری به این معناست که صانع متعال در عین عدم شباهت و سنخیت با مصنوعات، جامع جمیع کمالات می باشد .همچنین مهمترین محدودیت وی در این امر،کسب معرفت بالکنه و یا معرفت احاطی نسبت به خداوند متعال است .اثبات نمودهایم که تنها راه رسیدن به معرفت خداوند، اعطای آن از جانب خود او می باشد و حقیقتا معرفت عقلانی راهی به سوی آن ندارد.سپس با تاکید بر مسئله نقص ناپذیری صانع متعال، عدل او را ثابت کردهایم .بیان نمودهایم که هیچ گونه ظلمی به ساحت خالق متعال راه نداشته و افعال او همگی حکیمانه است.در مسئله نبوت و امامت نشان دادهایم که (ضرورت وجود رسولان الهی) وو(جود ویژگی های خاص در آنان از قبیل ارتباط با غیب، علم و عصمت)،به عنوان اصلی ترین حکم عقل به حساب می آیند .همچنین اثبات صحت ادعای رسولان الهی نیز در حیطه کارایی عقل می باشد .اما در طرف مقابل احکامی از قبیل (آگاهی از کیفیت نزول وحی)و(مقامات انبیا و امامان)در دایره فهم عقلانی قرار ندارند .در بحث معاد نیز ثابت نموده ایم (اثبات اصل وجود آن)، مهمترین حکم عقل می باشد در حالی که وی از رسیدن به تفصیل جزئیات معاد از قبیل (مراحل آن)،(جسمانی بودن آن) و (مسئله خلود) عاجز است