بدون ترديد واژه جهاني شدن از رايج ترين اصطلاحات قرن ما است. جهاني شدن به عنوان يك فرامفهوم، بسياري از مفاهيم ديگر را به بازخواني فراخوانده و در راستاي بازساري آنها برآمده است. در عرصه دين نيز جهاني شدن سؤالات متعدد جديدي را ايجاد كرده ورويكردهاي متفاوتي را برانگيخته است. هم زمان با جهاني شدن و توسعه ارتباطات بين فرهنگي و ميان ديني، ما شاهد رشد حركت هاي ناسيوناليستي ـ قومي و مذهبي همگام با افزايش نزاع هاي خشونت بار و جنگ هاي شهري هستيم. اين تحولات جديد سياسي و اجتماعي، تحولات ديگري را در عرصه بين الملل ايجاد كرده است و درنتيجه سؤال اساسي اين است كه آيا جهاني شدن و بازگشت مجدد دين به عرصه هاي سياسي و اجتماعي و بين المللي، چالش هاي جديدي را ايجاد كرده است؟ اين چالش ها كدامند؟ آيا چالش جديدي بين جهاني شدن و دين همانند چالش دين و مدرنيته در قرن ١٨ و ١9 ايجاد خواهد شد. فرض اساسي ما در اين تحقيق اين است كه جهاني شدن ضمن اينكه موجب توسعه ارتباطات ميان فرهنگي و ميان ديني خواهد شد چالش هاي جديدي را نيز در درون كشورها و بين كشورها ايجاد خواهد كرد.