وقوع انقلاب صنعتي سوم موسوم به انقلاب ديجيتالي در عرصه ارتباطات در دهه هاي پاياني قرن بيستم سبب وقوع تحولي گرديد که به جهاني شدن معروف است. در خصوص تعريف، ماهيت و پيامدهاي اين تحول پژوهشگران اتفاق نظر ندارند، اما آنچه مسلم است اينکه جهاني شدن در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي پيامدهاي مختلفي داشته است که شايد مهمترين آن کم رنگ شدن نقش مرزها و دولت ها و در عوض نزديکي ملت ها به يکديگر مي باشد. يکي از تحولات مهم در عرصه روابط بين الملل در عصر جهاني شدن، شکل گيري جنبشهاي اجتماعي در چند سال گذشته در کشورهاي اسلامي از محدوده خليج فارس تا شمال آفريقا بوده است. بيشتر اين جنبشها ماهيت ائتلافي داشته و يکي از گفتمان هاي غالب در آنها، گفتمان ديني و تاکيد بر بازگشت به هويت اسلامي خود مي باشد. حضور پررنگ گفتمان ديني در جنبشهاي اجتماعي کشورهاي اسلامي سبب گرديده است تا بسياري از پژوهشگران از اين جنبشها با عنوان «بيداري اسلامي» ياد کنند. شکل گيري حرکت هاي بيداري اسلامي در عصر جهاني شدن سبب طرح اين سوال محوري گرديده است که آيا رويکرد مجدد ملت هاي مسلمان به دين براي تعريف هويت خود پيامد جهاني شدن است و يا پاسخ به چالش هاي ايجاد شده از سوي فرهنگ جهاني فراروي هويت ديني ملت هاي مسلمان؟ تامل در سير وقايع و رويدادها بيانگر اين مهم است که پاسخ به هر دو سوال مثبت است؛ بدين معنا که بيداري اسلامي کنوني از يک طرف پيامد جهاني شدن است و از سوي ديگر پاسخ به چالش هاي ايجاد شده فراروي هويت معنوي ملت هاي مسلمان از سوي فرهنگ جهاني. هدف از نگارش مقاله حاضر پاسخ به سوالات فوق و بررسي صحت و سقم فرضيه مطرح شده به شيوه توصيفي، تحليلي با استفاده از منابع کتابخانه اي و اسنادي مي باشد.