امنیت ملی، توانایی دولتها برای حفظ هویت مستقل و تمامیت کاربردی (جمعیت، سرزمین و دارایی) آنهاست. جغرافیای سیاسی نیز یکی از شاخههای جغرافیای انسانی است که در عرصه امنیتپژوهی، بیشتر بر وجه مصداقی آن تأکید شده است. موضوع محوری این رشته، عموماً پدیده دولت یا ناحیه سازمانیافته سیاسی است و به بررسی کالبد، عناصر، ویژگیها و رفتار دولت میپردازد. بنابراین، جنبههای مختلف دولت نظیر علت پیدایش، موقعیت، کانون سیاسی، ویژگیهای سرزمینی، ملت، نظام سیاسی، ساختار سیاسی، فضا، الگوی فضایی توزیع قدرت، روابط میان دولت با دولتهای دیگر، قدرت ملی، الگوی مدیریت سرزمین و روابط سطوح مختلف دولت با شهروندان در اداره امور کشور، در کانون توجه مطالعات جغرافیای سیاسی قرار میگیرد. ادبیات امنیت در جغرافیای سیاسی مورد توجه جغرافیدانان سیاسی و ژئوپولیتیسینها بوده است. ویژگی عمده پژوهشهای انجام شده در این حوزه، نگرش واقعگرایانه و دولت محوری آن است. درحالیکه در پی فروپاشی شوروی, ظهور کنشگران نوینی چون سازمانهای غیردولتی (فعال در عرصههای زیستمحیطی، و حقوق بشر و ...) و شرکتهای چندملیتی و همچنین اهمیت یافتن مباحث مربوط به اقلیتها و اقوام، دولت به عنوان یگانه کنشگر فعال در گستره مناسبات ملی و بینالمللی به چالش گرفته شده است.