سازماندهي امور يک کشور از طريق نهادهايي است که در فضاي جغرافيايي از قدرت و اختيار برخوردار هستند. قدرت و اختيار در فضاهاي جغرافيايي يا از طريق سلطه جبري شکل ميگيرد يا از طريق واگذاري قدرت و اختيار از سوي ملت به حکومت که در حال حاضر الگوي واگذاري قدرت از سوي ملت به حکومتها پديده رايج در ساختار سياسي اغلب کشورهاي جهان است. سه الگوي حکومتي بسيط، فدرال و ناحيهاي وجود دارند که در آنها بين نظام حکومتي و الگوي توزيع فضايي قدرت در فضاهاي جغرافيايي تفاوت وجود دارد. الگوي بسيط يا تکساخت خود نيز به دو بخش تقسيم ميشود: الگوي بسيط متمرکز که نظام سياسي و اداري تمرکزگرايي را داراست و الگوي بسيط غيرمتمرکز که از نظر سياسي و قانونگذاري متمرکز، ولي از نظر اداري و خدماتي غيرمتمرکز ميباشد. اين پژوهش نشان داده است که اين چالشها از نظر جغرافيايي ناشي از چهار مؤلفه قانونگذاري، مديريت سياسي متمرکز، مشارکت پايين و مقطعي و تقسيمات سياسي فضا بهعنوان بستر کارکردهاي سازمانهاي اداري و سياسي در اين سيستمها است. تحلیل سيستمهاي بسيط متمرکز براي کشورهاي داراي تنوع محيط جغرافيايي و تکثر گروههاي انساني نشان ميدهد که اين سيستمها با چالشهايي چون فقدان عدالت جغرافيايي، فقدان يکپارچگي و تجانس ساختاري و کارکردي فضا، مشارکت مقطعي و دولتمحور، بوروکراسي شديد، چالشهاي ناحيهاي و محلي، توسعه کند و ناپايدار، شبکه ارتباطي تمرکزگرا، بزرگ شدن کانون سياسي کشور و کانونهاي ناحيهاي تحت تأثير تمرکز سرمايه و پول، تمرکز نهادهاي حکومتي در مرکز مواجه است. پژوهش حاضر با شيوه توصيفي زمينهياب يا پهنانگر و با استفاده از منابع کتابخانهاي و اسنادي؛ با بررسي چالشهاي موجود در سيستم بسيط متمرکز، چارچوبي نظري را در ارتباط با تبيين مديريت سياسي فضا در اين الگوهاي مديريتي ارائه ميدهد.