: تاملي جامعه شناختي بر شکل گيري جوامع مخاطره آميز نظارتي در عصر حاضر
/ غلامعباس توسلي
؛ ابوعلي ودادهير
رتبه علمي- پژوهشي
نظريه جامعه ريسک يا مخاطره آميز يکي از بانفوذترين نظريه هاي جامعه شناسي معاصر است که اصول و شاکله شمار زيادي از تبيين ها، مدل ها و تحليل هاي علمي را از رخدادهاي محيطي و بوم شناختي گرفته تا وقايع و تحولات اجتماعي، فرهنگي و سياسي دو دهه گذشته يا بيشتر فراهم کرده است. اين نظريه و مفاهيم مرتبط با آن هرچند که در آغاز پيدايش خود بيشتر به يک مانيفيست اکولوژيکي و محيط زيست گرايانه شبيه بود، به دليل همنوايي با مفاهيم و نظريات مرتبطي مانند جهاني شدن، مدرنيته متاخر يا بازانديشانه يا مدرنيته به مثابه پروژه اي ناتمام و جز آن ها، اندک اندک توجه بسياري از انديشمندان و پژوهشگران علوم سياسي، جامعه شناسي، بوم شناسي، اقتصاد و حتي مطالعات علم و تکنولوژي را به خود جلب کرد. اين مقاله تلاش مي کند ضمن بازنگري کلي در نظريه جامعه و فرهنگ مخاطره آميز، دلالت ها و کاربردهاي خاص آن را در مناسبات دانش و سياست به تفکيک زماني پيش و پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 مورد توجه قرار دهد. فرض بر اين است که پس از حادثه 11/9 و به نوعي گسترش چنين رخدادهايي در جهان و يا تبديل زيست محيط به مثابه مساله اجتماعي جهاني، مفهوم مخاطره آميزي يا ريسک و به تبع آن نظريه جامعه و فرهنگ مخاطره آميز بيش از پيش جهاني شده است، به طوري که اولريش بک، در حد مقام يک پيام آور يا پيش گوي نهيب زننده ارتقا يافته است. به تصور ما، جامعه جهاني پس از 11/9 ديگر صرفا جامعه اي با فرهنگ مخاطره آميز و يا در معرض خطر (Risky) نيست، بلکه به يک جامعه مخاطره آميز نظارتي بدل شده است که در آن مي توان از جهاني شدن جدي و چندلايه مخاطره سخن به ميان آورد. بي شک اعمال قدرت، حاکميت و نظارت در يک جامعه و فرهنگ مخاطره آميز نظارتي، حتي در منزوي ترين و سنتي ترين کشورهاي دنيا، متفاوت از شرايط قبل حادثه 11/9 خواهد بود؛ دنيايي که به شکل منحصر به فردي از حيث تاريخي شاهد تلفيق پيچيده جامعه جهاني مخاطره آميز با جامعه جهاني نظارتي (تحت ديده باني) و بسط ابزارهاي مراقبت و رصد دروني بر شهروندان است.