بايسته هاي برنامه ريزي استراتژيک براي جهان اسلام در ابتداي هزاره سوم
/ علي طباطبايي
رتبه علمي- پژوهشي
جهان اسلام در لحظه اي از زمان قرار گرفته است که آن را بايد جزء خطيرترين لحظات تاريخ آن دانست. گذر سلامت از اين زمان پرشتاب، در گرو درک واقعيت هاي اين زمان است. بدون شناخت عميق و درک دقيق نسبت به وضعيت موجود، هيچ راه برون رفتي از اين وضعيت محقق نخواهد شد. شناخت اين وضعيت بايد بدون توجه به قضاوت هاي پيشيني، داوري هاي ايدئولوژيک، و انگاره هاي ذهني و تنها با تکيه بر واقعيت ها، صورت گيرد. شرايط موجود جهان اسلام، نيازمند تحولات بنيادين در انديشه و عمل در جهت کسب جايگاه شايسته و بايسته در عرصه بين المللي است. تاريخ، تمدن، ثروت، جمعيت، وسعت و قدرت بالقوه جهان اسلام با وضعيت موجود آن تطبيق نمي کند. (1) بنابراين بايد طرحي نو در عرصه هاي سياست، اقتصاد و فرهنگ در انداخت تا جهان اسلام بتواند از تمامي منابع خويش سود جويد و جايگاه خود را در عرصه نظام بين المللي، جايگاه شايسته و بايسته اي ببيند. وضعيت داخلي و بين المللي در جهان اسلام به هيچ وجه با توانايي هاي بالقوه و بالفعل آن همخواني ندارد و جهان اسلام نيازمند اقدامات اساسي در جهت تغيير و تحول است. بنابراين الزام به اتخاذ استرتژي مناسب در ابتداي هزاره سوم يک ضرورت اجتناب ناپذير است. بدون استراتژي مناسب، جهان اسلام توانايي نقش آفريني در سطح بين المللي را نخواهد داشت. اتخاذ استراتژي هاي مناسب توسط جهان اسلام به آنان توانايي استخراج منابع ملي و بين المللي را بخشيده و شرايط را براي قرار گرفتن آن در کانون تحولات منطقه اي و بين المللي و تبديل شدن به قدرتي بزرگ در عرصه جهاني را فراهم خواهد ساخت. هدف نوشتار حاضر اين است که پيش شرط ها، بايسته ها و الزامات برنامه ريزي استراتژيک جهان اسلام را در ابتداي هزاره سوم مورد بررسي قرار دهد.