اين مقاله به بررسي يکي از وجوه ناکامي فرايند دموکراسي سازي (تحول به دموکراسي يا دموکراتيک شدن) به مثابه هويت سياسي برون زا در کشورهاي توسعه نيافته مي پردازد. با توجه ويژه به اين مساله که در سال هاي اخير با ظهور عرصه هاي گوناگون جهاني شدن، حکومت هاي اقتدارگرا از سوي شمال – به خصوص ايالات متحده – تحت فشار قرار گرفته اند. تامل نظري در اين خصوص براي اين دانش پژوه ايراني از اهميت مضاعفي برخوردار است. مدعاي مقاله حاضر آن است که اين «الگوي تجويزي» به رغم کاميابي در برخي از عرصه ها، در عرصه هاي بسياري ناکام مانده و در عمل، منجر به واکنشي هويتي و بروز وضعيتي سياسي شده است که مي توان آن را «شبه دموکراسي» ناميد.