الگوسازي براي امنيت منطقه اي خليج فارس با محوريت جمهوري اسلامي ايران
/ مهسا ماه پيشانيان
علمي- پژوهشي
با فروپاشي نظام دوقطبي، مسائل منطقه اي که عمدتا تحت تاثير روابط آمريکا و شوروي بودند، از اهميت و ارزشي ويژه برخوردار شدند. با گذار از اين نظام تقريبا متصلب، کشورهاي جهان امکان يافتند نقش فعال تري به خصوص در سطح منطقه اي ايفا کنند. از آنجا که تئوري هاي مختلف روابط بين الملل بر جنبه هايي گوناگون از منطقه گرايي تاکيد دارند، اين مساله هنوز نواقصي دارد که بايد برطرف شود. علاوه بر اين، معيارهايي متعدد مانند هم جواري جغرافيايي، وجود مرکزي مالي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و مذهبي، نهادهاي منطقه اي و تعامل زياد اقتصادي براي تعريف اين اصطلاح به کار رفته است که خود بر پيچيدگي هاي مرتبط با منطقه گرايي مي افزايد. از سوي ديگر، به رغم تجارب نسبتا موفق همگرايي منطقه اي در برخي مناطق جهان از جمله اروپا و آسياي جنوب شرقي، منطقه خليج فارس يک استثنا در اين زمينه محسوب مي شود و تلاش ها در اين منطقه براي پيشبرد همگرايي منطقه اي موفقيت آميز نبوده است. هم چنين به اعتقاد بسياري ناظران، چشم انداز روشني در اين مورد وجود ندارد. در مقاله حاضر پس از بررسي تئوري هاي مختلف در مورد منطقه گرايي، با ترکيب تئوري سازه انگاري و انتخاب عقلايي، منطقه گرايي در خليج فارس تحليل و الگويي مطلوب براي اين منطقه بر مبناي الگوي جامعه امنيتي کثرت گرا ارائه مي شود. هم چنين ضمن بررسي چالش هاي موجود سر راه تشکيل چنين جامعه امنيتي کثرت گرا در خليج فارس راهکارهاي مقابله با اين چالش ها مورد بررسي قرار مي گيرد.