جهاني شدن در حال پيشروي و ايجاد تحول و دگرگون سازي فضاي جغرافيايي- سياسي دنياي فراروي ماست. درحالي که ما هر روز شاهد سرزمين زدايي و مرززدايي حوزه هاي زندگيمان هستيم، به نظر ميرسد که جريان هايي فرامرزي به واسطه پيشرفت هاي تکنولوژيکي اخير بيش از پيش ما را به روياي قاليچه پرنده نزديک کرده است. فشردگي فضا- زمان، دهکده جهاني، لامکاني ها، جهان بدون مرز و بسياري از مفاهيم ديگر که بيانگر جهاني شدن اقتصاد، فرهنگ، امنيت و البته اطلاعات هست زماني تحقق مي يابد که مرزها و موانع مختلف بي اهميت و کمرنگ شده باشند. اما به نظر مي رسد که آدمي هميشه شيفته ايجاد گلوگاه هاي جديد بوده و در اين دنيايي که به آليس در سرزمين عجايب شباهت دارد روياي قاليچه پرنده را به ياس و نااميدي مبدل ساخته است. اين مقاله با رويکردي نو واقع گرايي تلاش دارد تا اثبات نمايد که نه تنها موانع و مرزها در مقابل جريانهاي فراسرزميني همانند اطلاعاتي شدن روزافزون فضاي جهاني وجود دارد بلکه به دليل ماهيت ژئوپليتيکي و امنيتي جريان هاي مختلف اجتماعي – انساني همانند اطلاعات، تبادل افکار، انديشه و کالا ايجاد مرزها امري ذاتي مي باشد. همچنين ذکر اين نکته مهم است که منظور از مرز صرفا مرزهاي فيزيکي نبوده بلکه وجود محدوديت ها و موانع ساختاري در فضاي اطلاعات، اينترنت و غيره کليت مرزها، حاکميت و کنترل سرزميني را به ذهن متبادر مي سازد.