زمينه هاي درون نظري و برون نظري تحول در نظريه هاي منطقه گرايي
/ الهه كولايي
، بهاره سازمند
در دو دهه اخير منطقه گرايي نوين به يكي از اصلي ترين موضوعات خاص رشته هاي علوم اجتماعي، سياست مقايسه اي، اقتصاد بين الملل، روابط بين الملل و اقتصاد سياسي بين المللي تبديل شده است. در تعريف مفهوم منطقه گرايي بين پژوهشگران حوزه هاي مطالعات منطقه اي و روابط بين الملل اتفاق نظر وجود ندارد. گاه همگرايي در سياست بين الملل با منطقه گرايي يکسان برآورد شده است. در رويكردي ديگر، منطقه گرايي گاه فرا ملي گرايي يا گرايش هاي بين حكومتي برآورد مي شود که به گسترش چشمگير همكاري هاي اقتصادي و سياسي در ميان دولت ها و ساير كنشگران در مناطق جغرافيايي خاص اشاره دارد. يكي از علل عرضه رويكردهاي مختلف نسبت به موضوع منطقه گرايي و حتي بيان تعاريف متفاوت در مورد آن، مباني فرانظري رويكردها و نظريه هاي مختلف است. سوال اصلي اين مقاله اين است كه عوامل تاثيرگذار در تغيير و حتي تحول نظريه هاي منطقه گرايي كدام هستند؟ هدف اصلي نگارش اين مقاله، پاسخ به اين سوال و بيان نگاه جامع نظري به تحول در نظريه هاي منطقه گرايي است. فرضيه نويسندگان اين است كه هم عوامل درون نظري و هم عوامل برون نظري موجب تحول در اين نظريه ها شده اند.