جهانیشدن: ناگزیری انقلاب پیاپی در تولید
/ کمال اطهاری
جهاني شدن ، عبارتي كليدي در بيش تر نوشته هايي است كه در زمينه علوم اجتماعي منتشر مي شوند ؛ اما به طور معمول در اين نوشته ها به برشمردن نمودهاي جهاني شدن - خواه مثبت و خواه منفي - اكتفا و كمتر به تعريف آن در چارچوب علم جامعه شناسي پرداخته شده است . موضوع اصلي علم جامعه شناسي - به رغم آنتوني گيدنز - بررسي نهادهاي اجتماعي است كه در پي دگرساني هاي صنعتي قرون اخير به وجود آمده اند . اين تعريف از سرمشقي اقتصادي - فني پيروي مي كند كه كارل ماركس براي شناسايي دوران ها يا لايه هاي جداگانه در تكامل تاريخي انسان ها به كار گرفت ؛ زيرا وي براي تفكيك توالي اين لايه ها ، موجوديت «مرحله صنعتي معين» را مبنا قرار داده بود