استاد راهنما: ابوالفضل شکوری ؛ استاد مشاور: عباس منوچهری و حمید احمدی
دانشگاه تربیت مدرس ، دانشکده علوم انسانی
۱۳۸۵
۳۸۵ ص.
کتابنامه : ص. ۳۶۸-۳۸۳
دکتری
علوم سیاسی
۱۳۸۵
جهانی شدن و اسلام سیاسی هر دو از پدیده هاي مهم روزگار ما هستند. اسلام سیاسی گفتمانی است که براساس تمسک به اصول بنیادین اسلامی در شرایط مواجهه جهان اسلام با مدرنیته، بویژه پروژه دولت – ملت سازي مدرن در چند دهۀ اخیر د ر جهان اسلام و بویژه در جمهوري اسلامی ایران فعال شده است .گفتمان اسلام سیاسی در ایران امروز ریشه در تعالیم و رهبري امام خمینی دارد . پس از ارتحال امام خمینی اسلام سیاسی با تحولاتی مواجه گشته و در نتیجه خرده گفتمانهاي جدیدي ظهور نمودند . هر چند تحولات اسلام سیاسی در ایران پس از پیروزي انقلاب اسلامی چهار صورت بندي مهم داشته است، اما مهم ترین این صورت بندیها پس از ارتحال امام خمینی در دهه 1370 بوده و طی آن دو گفتمان اصلی اسلام سیاسی در فرایند غیریت سازي درونی گفتمان اصلی اسلام سیاسی در ایران شکل گرفت . این دو گفتمان را میتوان گفتمانهاي اصول گرایی و اصلاح طلبی دانست. جهانی شدن نیز پدیده مهمی در این دوران بوده است . جهانی شدن به رغم وجود تفاسیر مختلف از آن چالشها و فرصتهایی را در پی داشته است و می توان گفت مهمترین چالش ناشی از آن تلاش غرب براي فراگیرسازي فرهنگ لیبر ال دموکراسی در سراسر جهان است که عملا به دلیل قدرت مسلط خویش و با استفاده ازتکنولوژیهاي برتر ارتباطی خود را بر دیگر فرهنگها و تمدنها تحمیل می نماید. یکی از تأثیرات جهانی شدن بسط الگوهاي هویت سیاسی و شهروندي لیبرال در جهان و بویژه در کشورهاي اسلامی است. رساله حاضر کوشش می کند با تحلیل چالشهایی که جهانی شدن بر تحولات اسلام سیاسی در ایران داشته است، واکنشها و پاسخهاي گفتمانهاي اسلام سیاسی وفادار به گفتمان امام خمینی را بررسی نماید . براي نشان دادن این واکنشها به دیدگاههاي نمایندگان هر کدام از این گفتمانها مراج عه شده است . نماینده اصلی گفتمان اصول گرا آیت الله محمدتقی مصباح یزدي است و نماینده گفتمان اصلاح طلب حجت الاسلام سید محمد خاتمی می باشد. مسأله رساله در یک مقدمه و چهار فصل مورد بررسی قرار گرفته است . در فصل نخست به بررسی چگونگی تبیین اسلام سیاسی پرداخته شده است و سعی شده است ظرفیتهاي تحلیل گفتمان لاکلا و موفه براي تحلیل پدیده اسلام سیاسی و نیز پدیده جهانی شدن بررسی شود .در فصل دوم به بررسی چگونگی شکل گیري و تحولات گفتمان اسلام سیاسی در ایران پرداخته شده است . در فصل سوم با تحلیل دیدگاههاي مختلف به هویت سیاسی، چگونگی شکل گیري چالشهاي جهانی شدن بر هویت سیاسی بررسی شده است. در نهایت، فصل چهارم به تحلیل واکنش این گفتمانها با استناد به دیدگاههاي نمایندگان آنها، به چالشهاي جهانی شدن و الگوي هویت سیاسی و شهروندي می پردازد.واکنش گفتمانهاي اسلام سیاسی به چالشهاي جهانی شدن الگوي غربی به دو صورت بروز یافته است : گفتمان اصول گرا با مقاومت و غیریت سازي شدید با آن بر اساس قرائت سنتی از اسلام الگوي شهروند اقتدارپذیر را مطرح می کند و گفتمان اصلاح طلب با جذب نشانه هاي گفتمان لیبرال دموکراسی غربی نوعی الگوي شهروند فعال را مطرح م یسازد. دغدغه اصلی رساله نشان دادن چگونگی تحول گفتمانهاي اسلام سیاسی درمواجهه با چالشهاي جهانی شدن بوده است . از این رو با توجه به عدم اهتمام تحلیل گفتمانی به مسائل صدق وکذب، داوري در باب درستی یا نادرستی این دیدگاهها صورت نگرفته است . بررسی دعاوي صدق و کذ ب ودرستی یا نادرستی این دیدگاهها هدف اصلی این رساله نبوده است و بررسی آنها نیازمند فرصت دیگري است. باید اذعان نمود که برخی از مفاهیم مطرح شده در این رساله با ابهاماتی مواجه است . به عنوان مثال مفهوم شهروند اقتدارپذیر، مفهومی است که عمدتا در بستر دوگانه سازي فرهنگ مدرن غربی تعریف می شود و فی نفسه و فارغ از الگوي غربی میتواند به شیوههاي مختلفی تفسیر شود. یکی از این شیوهها تلقی استبدادي از این مفهوم است . اما علاوه بر تلقی دیکتاتوري و استبدادي از این مفهوم، امکان تصور آن در قالب پذیرفته شدن برخی از اصول و قو اعد از سوي خود شهروندان نیز باشد . به نظر میرسد گفتمانهاي اصول گرا در ایران چنین برداشتی از ضرورت پذیرش اقتدار و اطاعت از ولایت فقیه به مثابه جانشین امام معصوم ع دارند . این امر آنان را از مفاهیم سنتیتر استبداد و دیکتاتوري یا مفاهیم جدید توتالیتاریسم و اقتدارگرایی تا حدودي متمایز می نماید. درواقع مکانیسم پذیرش اقتدار فقیه در یک بستر قواعد و ضوابط دینی صورت می پذیرد. مفهوم شهروندي فعال نیز با چنین ابهاماتی مواجه است . گفتمان اصلاح طلبی در ایران به دلیل وفاداري به اصول گفتمانی امام خمینی، هنوز از محوریت مفهوم ولایت فقیه بر خلاف جریانات رادیکال تر عبور نکرده است و از این رو شهروند فعال نیز نمیتواند کاملا مشابه و منطبق به الگوي غربی شهروندي لیبرال باشد.هر چند در میان جریان فراگیر گفتمان اصلاحات در ایران گاه چنین نگرشهاي نیز مطرح شده است، اما بدنه و هسته اصلی گفتمان اصلاح طلب آن را نمی پذیرد.