دين اسلام به رغم داشتن پيامي جهاني در راستاي رهايي انسان از اسارت بندهاي دروني و محدوديتهاي بيروني از لحظة ظهورش براي اروپاي مسيحي يك مساله بود. اين مساله به ويژه در دوران گذار، شكلي خاص به خود گرفته است كه عموما حكايت از نوعي خصومت نسبت به اسلام دارد. با اين حال در ميان اروپاييان اسلامپژوه كساني بوده و هستند كه با ديدة حقيقتجويي و انصاف به بررسي دين اسلام پرداختهاند. نگارنده در كتاب حاضر، در پي آن بوده است تا شكلگيري ديدگاه خاصي دربارة اسلام و فرهنگ وابسته به آن را در اروپا به شيوة مستند تحليل كند؛ ديدگاهي كه منشا آن دانش رو به ازدياد اروپاييها دربارة اعتقادات مسلمانان و عملكرد آنها در تاريخ است. اين ديدگاه همچنين متاثر از ايدههاي متحولي است كه در اروپا دربارة مذهب و تاريخ بيان ميشود. كتاب در نه فصل با اين عناوين تنظيم شده است: اسلام در انديشة اروپايي؛ بعد از ظهرهاي خاطرهانگيز چهارشنبه؛ مارشال هاچسون و مخاطرات اسلام؛ تاريخ اسلام، تاريخ خاورميان و تاريخ مدرن؛ لورنس و لويي ماسينيون؛ درجستوجوي اندلس جديد: ژاك برك و اعراب؛ فرهنگ و دگرگوني: خاورميانه در سدة هجدهم؛ دانشنامه بستاني؛ و سليماني البستاني و ايلياد.