این کتاب در پی بررسی و ارائه ی راهکار پیرامون نوع تعامل جمهوری اسلامی ایران با فرآیند جهانی شدن است. مفهوم جهانی شدن پس از فروپاشی شوروی به عنوان مهم ترین مفهوم در تعیین ماهیت روابط بین الملل، اقتصاد سیاسی بین الملل و روابط میان دولتها مطرح شد. نه تنها کشورهای صنعتی بلکه کشورهای تازه صنعتی شده نیز مفهوم جهانی شدن را به عنوان چالش جدید دولتمردان، برنامه ریزان و اندیشمندان علوم اجتماعی تلقی نمودند. مفهوم جهانی شدن برای مناطق و کشورهای مناطق نظام بین الملل معانی مختلفی را به همراه دارد و هر کشوری به تناسب وضعیت اقتصادی، نهادینه شدن بنیان های اقتصادی – سیاسی و همین طور غنای فرهنگی، راهبرد انطباق (و یا عدم انطباق و یا درجهای از انطباق) خاص خود را با فرآیند جهانی شدن تنظیم می نماید. جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به شرایط خاص فرهنگی، ماهیت نظام سیاسی و انباشته های تاریخی خود، نیازمند فهم دقیق و علمی پدیده ی جهانی شدن و سپس طراحی کلان فکری و عملی در انطباق و یا (عدم انطباق) با این مفهوم فراگیر می باشد. سوال اصلی طرح شده در این کتاب آن است که آیا پدیده ی جهانی شدن با حاکمیت ملی جمهوری اسلامی ایران در تعارض است و یا اینکه زمینه های تعامل آن وجود دارد؟ مفروض پایه ای این اثر آن است که تجربه ی ایران با غرب، در دو قرن گذشته عمده ترین مانع پیش روی تعامل ایران با جهانی شدن است. مفروض دوم اثر این است که تا زمانی که خواسته های اسلامی جمهوری اسلامی ایران از محیط بین المللی خود جنبه ی حداکثرگرایی داشته باشد، تعارض موجود همچنان ادامه پیدا خواهد کرد. کتاب حاضر دارای سه فرضیه است؛ اول اینکه وجوه اقتصادی و فرهنگی جهانی شدن نسبت به وجوه سیاسی آن با سرعت بیشتری در طی دهه ی آینده بر کشورهای در حال توسعه اثر خواهد گذاشت؛ دوم اینکه مبانی قانون اساسی، هویت نظام سیاسی و تجربیات منفی تاریخی ایران با غرب محدودیت های بسیاری در پذیرش وجوه فرهنگی و سیاسی جهانی شدن پیش روی جمهوری اسلامی ایران می گذارد. سوم اینکه تحول جدی و پایدار در سه میدان متداخل زیر، آسیب پذیری های جمهوری اسلامی ایران را کم کرده و بهره برداری از امکانات و فرصت های بخصوص اقتصادی جهانی شدن را میسر و تسهیل خواهد کرد: • تقویت بنیان های فرهنگی و ایجاد استحکام در هویت ملی؛ • ایجاد ثبات سیاسی از طریق شایسته سالاری و اتکا حاکمیت و قدرت ملی به طبقات تحصیل کرده، حرفه ای و صاحب سرمایه در کل جامعه و تقلیل پوپولیسم؛ • اجماع فکری و تسلسلی عملی نخبگان سیاسی در کانون های متعدد قدرت در افقها و جهت گیری و محتوای راهبرد ملی