از آنجایی كه وعد و وعید یكی از مباحث مهم و بحث برانگیز كلامی در بین مكاتب و فرق کلامی بوده است. این رساله برآن است تا با مروری بر معنای لغوی و اصطلاحی وعد و وعید به پیشینه تاریخی موضوع بپردازد و جایگاه آن را به تفكیک در بین فِرق امامیه، معتزله و اشاعره بیان و در نهایت با مقایسهای جامع به نقاط اشتراک و افتراق این سه دیدگاه دست یابد.برای نیل به این مقصود در فصل اول «کلیات و مفاهیم» به معناشناسی واژۀ وعد و وعید پرداخته شد. در فصل دوم «امامیه» بعد از معرفی فرقۀ امامیه و بیان اصول عقائد این فرقه اعتقادات خاص این گروه در باب وعد و وعید به تفصیل بیان شده است و در فصل سوم «معتزله» بعد از معرفی کلی فرقۀ معتزله و بیان تقسیمات داخلی و اختلافات فکری رهبران این گروه مبانی فکری و عقائد خاص این گروه بررسی و در باب عقیدۀ به وعد و وعید که اصل سوم از اصول عقائد آنهاست به تفصیل بحث و بررسی صورت گرفته و موارد اختلاف و اشتراک عقائد آنها با فرقۀ امامیه بیان شده است. در فصل چهارم «اشاعره» طبق روال فصول گذشته بعد از معرفی و بیان عقاید و مبانی فکری و عقیدتی این گروه به آراء آنها در باب وعد و وعید و مقایسه آن با دو دیدگاه امامیه و معتزله پرداخته شد.در باب معنا شناسی، وعد به معنای وعده و نوید خیر، و وعید به مفهوم وعده شرّ و تهدید است. نتیجه وعده ها و وعیدهای قرآنی رساندن انسانها به ثواب و عقابی شایسته اعمال آنهاست. مباحث مربوط به وعد و وعید معمولاً در ارتباط با مطالبی چون عدل الهی، استحقاق پاداش و عذاب، خلود در جهنم، مرتكب كبیره، اجباط و تكفیر، توبه، عفو و شفاعت ... مطرح میشود.در میان فصول اصلی رساله آمده است که در میان عدلیه (امامیه و معتزله) اصل عدل و حسن و قبح عقلی و لزوم اعتقاد به آن زیر ساز اعتقاد به وعد و وعید و از مبانی آن میباشد. عدالت خداوند اقتضای این را دارد که گناه کار را مجازات و نیکوکاران را ثواب دهد. این اصل مستلزم آن است که خداوند آنچه به اطاعت کنندگان وعده داده عمل كند زیرا خُلف وعده، قبیح است، زیرا باعث وقوع کذب از طرف خداوند میشود و صدور آن از خداوند محال است، ولی خُلف وعید از نظر امامیه در مواردی، نه تنها قبیح نیست بلکه حُسن هم دارد چون این کار تفضّل است. معتزله خلف وعید را جایز نمیدانند ومعتقدند تهدیدهایی که خداوند در مورد عاصیان بیان داشته، حتماً محقق خواهد شد و تخلّف در این موارد نیز بر خداوند جایز نیست. اشاعره با پذیرش حسن و قبح شرعی معتقدند خداوند هر آنچه انجام دهد عین عدل است؛ پس میتواند شخص مطیع را در آتش جهنم بیفکند و در آن مخلّد سازد یا اینکه شخص گناهکار را به بهشت وارد کند.در نظر متکلمان امامیه اعطای ثواب نوعی تفضّل است زیرا احسان و تفضّل براى خداوند حسن عقلى دارد، نه وجوب عقلى. ولی گناهکاران را مستحق عقاب و کیفر الهی میدانند. در نقطۀ مقابل معتزله ثواب و عقاب را ناشی از استحقاق عبد میدانند نه تفضّل و معتقدند بر خداوند عقلاً واجب است که نیکوکار را ثواب دهد و معصیتکار را عقاب نماید. اما اشاعره اساساً برآنند که استحقاقی در کار نیست زیرا خداوند میتواند از اعطای ثواب سر باز زند و یا از عقاب در گذرد و هیچ امری بر خداوند واجب نیست.اعطای ثواب و عقاب مبتنی بر ایمان است. تمامی فرق و متکلمان در این نکته اتفاق نظر دارند که، کفّار و مشرکان برای همیشه در آتش دوزخ به سر میبرند و عذاب آنها جاودانی است و مؤمنان و نیکوکاران ثواب دائم دارند و در بهشت مخلّد هستند ولی گروه سومی هم وجود دارد که با وجود ایمان در مواردی از فرمان الهی سرپیچیده و گرفتار معصیت میشوند، اینها فاسق یا مرتکب کبیره نامیده میشوند، و متکلمان احکام و شرایط خاصی را برای این گروه قائلند. همۀ گروهها متفقند که با توبه، تمام گناهان (حق الله) حتی کفر و شرک بخشودنی است. اختلاف نظر آنجاست که کافر، مشرک ومؤمن مرتکب کبیره در صورتی که توبه نکرده باشد با او چگونه رفتار میشود؟متکلمان اشاعره و امامیه علی رغم اختلافات بنیادینی که در مسائل مختلف دارند، در این مسأله با هم در مقابل معتزله اتفاق نظر دارند. هر دو گروه قائلند خلود در عذاب مختصّ کفار و مشرکینی است که توبه نکردهاند؛ اما مرتکب کبیره حتی اگر توبه نکرده باشد، ممکن است با بخشش و عفو الهی یا شفاعت از عذاب رهایی یابد. به این صورت که ابتدا براى معصیتى كه انجام داده است، به دوزخ مى رود و سپس از آن خارج و وارد بهشت مى گردد. پس امامیه در مقام رهایى از مشكل جمع بین دو استحقاق (عقاب دائم و ثواب دائم)، عقاب را دائم نمى دانند و از این رو، اعتقادی بر نظریۀ احباط ندارند؛ در مقابل معتزله به خلود مرتکب کبیره و به بیان دیگر خلود تمام کسانی که تهدید به خلود در عذاب شدهاند، اعتقاد دارند. زیرا هر دو استحقاق (ثواب و عقاب) را دائم میدانند و معتقدند استحقاق ثواب و عقاب با هم امکانپذیر نیست بدین ترتیب از قائلان احباط و تكفیر میباشند